• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : اشعار عاشورايي31
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ع.س 

    آمد به كنار قتلگاه و پرسيد :

    آيا تو برادر مني اي خورشيد ؟

    هر لحظه به فكرم ، به چه حالي زينب

    رگهاي بريدة تو را مي بوسيد ؟

    درويش مصطفي

    اي باغ گل كنار رود اي ساقي !

    بر سعي و صفاي تو درود اي ساقي

    تا داشتي از علقمه يك ققطره ي اب

    از اسب نيامدي فرود اي ساقي !

    *****

    سقاي بدون دست يعني عباس

    جنگاور بي شكست يعني عباس

    اين پنجه كه بر تارك هر پرچم هست

    يك دست بريده است يعني عباس

    يا سيدي عباس

    بيتابي کودکانش آتش مي زد


    وقتي خنکاي آب را حس مي کرد

    اين بيت خودش يك روضه بود...