• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : ديدار شعرا با رهبري 6
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    رعايت حال مردم
    از معازبن جبل روايت شده است كه گفت : رسول اكرم صلى الله عليه و آله مرا به يمن فرستاد. و به من فرمود: اى معاذ! هرگاه فصل زمستان فرا رسد، نماز صبح را در آغاز طلوع صبح بجا آور، و قرائت را به اندازه طاقت و حوصله مردم ، طول بده و آنان را خسته مكن . و در موسم تابستان ، نماز صبح را در روشنايى فجر، اقامه كن . چه اينكه شب ، كوتاه است . و مردم نياز به استراحت دارند. آنان را واگذار تا نياز خود را برطرف نمايند.
    رفتار با مردم
    در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ميدان جنگ بود، عربى به محضر او رسيد و ركاب شترش را گرفت و گفت : يا رسول الله ، عملى را به من بياموز كه سبب رفتنم به بهشت گردد.
    حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو آن گونه رفتار كنند، و از رفتار با آنها كه خوشايند تو نيست ، بپرهيز.

    تصاوير بسيار ديدني ديدار سر زده احمدي نژاد از دانشگاه امام صادق (ع)

    http://www.rajanews.com/News/?2355

    درس زندگي

    درس چهارم:
    يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند... يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه...
    جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم... منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من مي خوام که توي باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشي ناپديد ميشه...
    بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه...
    بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه... مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!
    نتيجه اخلاقي: اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!

    سلام دوست عزيز!
    با مطلبي تحت عنوان « ترفندهاي زباني در غزل پست مدرن ( بخش اول : در واحد واج )‌» و يك شعر به روزم و منتظر نظرات ارزشمند شما
    .
    يک موش خسته منتظر قالب پنير ...

    سلام

    در پست قبل باز هم كامنت گذاشته ام.

    متاسفانه چهره شما را به ياد ندارم. اگر ممكن است در پارسي يار عكس بگذاريد.