سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میرزا قلمدون:

کانکتیدم * به نت ؛ من تند و چالاک

بخواندم از سعیدی _ شاعری پاک _

کامنتی کو درآن بنوشته بودند :

« بیا کل کل کنیم همچون دو دلاک »

------------------

* کانکت شدم ؛ وصل شدم و ......

 

تو دلاکی ؟ نه جانا ! همچو گنجی

بیا بشکن ز من کتفی ؛ قولنجی*

بریزان طاس را بر نَرد ِ شانه

که خوشدستی و اصلا شیش و پنجی

----------

ضرورت شعری ایجاب میکند که فتح به لام بخوانیدش

شرابم من ؛ شما تاکی ! سعیدی !

مشو از دست من شاکی ؛ سعیدی!

رها کن زحمت ِ برنامه ّ بودجه

برو در کار دلاکی ؛ سعیدی!!

 

سعیدی ! جان ـ آش کشک ـ خاله ت

قسم بر آن عصا و سن و سالَت

چه حالی دادی و از بهر جبران

دهم با کل کلم من مشت و مالت!

 

سعیدی راد:

بی پر بودم تو پر و بالم دادی

غنگین بودم چه خوب حالم دادی

دلاک عزیز ای میرزای کچل!

به به که چه خوب مشت و مالم دادی

 

رکسانا:

در سفره ی شاعران کرم آوردی؟

یک کاسه دو بیتی و قسم آوردی؟

مابین رباعی و دوبیتی فرق است

میرزای کچل دوباره کم آوردی!...

***

ماساژ نبود و رسم این بازی بود

حمام نبود  و میز یک قاضی بود

دزفول که دیو و دد ندارد شاید

دلاک نبود و مرد  اهوازی بود

 

سعیدی راد:

اندر جواب آمیرزای دلاک:

ندانستم که دلاکی آمیرزا

ز چرک و مرکها پاکی آمیرزا

کامنتی دیده ام از تو که می گفت:

شگفتا سخت چالاکی آمیرزا

 

... و در همراهی با رکسانا:

میرزای کچل؟؟؟ چه خوب گفتی این را

گردیده مچل! چه خوب گفتی این را

شک نیست که در مصاف با این کل کل

افتد به هچل (چه خوب گفتم این را)

 

میرزا قلمدون:

اندر حکایت رویای صادقه ی میرزا و دیدن عکسی پرسنلی و جدید از عبدالرحیم خان دلاک الممالک!

بدیدم از سعیدی یک شمایل

شبی در خواب من آمد چو حایل

نبود اندر تنش رخت و لباسی

به دوشش داشت یک لنگی ؛ حمایل

اندر احوالات تنفیذ حکم و منصب ملوکانه ی سعیدی از جانب  امیرزا!

 

تویی که پاکی و رهپوی و سالک

و باشی یک دو صد حمام ؛ مالک

بیا در اندرونی ـ آمیرزا

بشو آقای دلاک الممالک


نوشته شده در  چهارشنبه 86/2/5ساعت  12:55 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]