سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردی کالسکه یک بچه شیر خوار را در پیاده رو حرکت می داد. بچه مرتب گریه می کرد و مرد مرتب می گفت:
 -ارام باش آلبر... الان به منزل می رسیم آلبر...
 زنی که از کنار آنها می گذشت رو به آنها کرد و گفت:
 - ببخشید آقا اما
این بچه شیرخوار حرف سرش نمی شود که با او صحبت می کنید و می گویید آرام باشد.
 مرد جواب داد:
 -بله خانم . اما من
این حرف ها را به او نمی گویم. آلبر خود من هستم...


نوشته شده در  سه شنبه 86/3/29ساعت  7:27 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]