سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه عمر بر ندارم سر از این خُمار و مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تـو نـه مثل آفتابـی که حضور و غیبت افتـد

دیگران روند و‌آیند و تو هم چنان که‌هستی

چه شکایت از فراقت کـه نداشتـم ولیـکـن

تـو چـو روی بـاز کـردی در مـاجـرا ببستـی

نظری به دوستان کن که هزار بار از آن بـه

کـه تـحیّتـی نـویسـی و هـدیتّـی فـرستی

دل دردمنـد مــا را کـه اسیـر تـوسـت، یـارا

توکه قلب دوستان را به مفارقت‌شکستی

بـرو ای فقیـه دانـا، بـه خـدای بـخش ما را

تو و زهد و پارسایی،من و عاشقی‌و مستی

دل هـوشمنــد بـایـد که بـه دلبری سپاری

که چون قبله‌‌ایت باشـد بـه از آن که خـود پرستی

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد

چه کننــد اگــر زبونــی نکننــد و زیردستی

گلـه از فــراق یـــاران و جـفـــای روزگــاران

نه‌طریق‌توست«سعدی»کم‌خویش‌گیر و رستی

«سعدی»


نوشته شده در  شنبه 86/8/5ساعت  5:54 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]