سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق وقتی به زمین فرود می آید ریشه های شما را که در خاک پناه برده اند به لرزه در میاورد .

مانند دسته خرمنی شما را گرد هم میاورد ،

آنگاه خرمن کوبی تان میکند تا برهنه شوید ،

غربالتان میکند تا از زندان پوست ازادتان کند ،

آسیا می کند تا به سفیدی برسید ،

خمیرتان می کند تا نرم شوید ،

و سپس شما را به آتش مقدس خود می سپارد تا نان مقدسی شوید برای مهمانی مقدس خدا ...


نوشته شده در  سه شنبه 84/7/19ساعت  2:44 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

سلام علیکم

نوماز و روزه هاتون قبول باشه!... شوا که بلند میشد از خودتون راز و نیاز در وکنید. واسه ما هم دعا در وکنید!!!

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 84/7/17ساعت  3:51 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

این نمیدونم از کیه:

من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم

 به زیر ضربه های غم نیفتد خم به ابرویم 

 


نوشته شده در  سه شنبه 84/7/12ساعت  5:6 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

در جنگی از ستاره آهو شده بود

آنگاه به شکل یک پرستو شده بود

می رفت به هر طرف، - رهاتر از باد-

انگار به دست عشق جادو شده بود

 


نوشته شده در  شنبه 84/7/9ساعت  11:10 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 یکی‌ از همکاران‌ در حالی‌ که‌ فیش‌ حقوقش‌ را به‌ دست‌ دارد در اتاق‌ را باز می‌کند و ...

           ـ ببینم‌ برا تو چند ساعت‌ «اضافه‌ کاری‌» زدن‌؟

           ـ یه‌ ...چهل‌، پنجاه‌، ساعتی‌ زدن‌.

           ـ اینا چرا اینطورن‌؟ هر ماه‌ ساعت‌ اضافه‌ کاری‌ رو کم‌ می‌کنن‌.

           ـ خب‌ اوضاع‌ اقتصادی‌ کشور میزون‌ نیست‌، انشاءا... درست‌ میشه‌!

           ـ آخه‌ با این‌ خرج‌ زندگی‌ ...

           حرفش‌ را قطع‌ می‌کنم‌ و موضوع‌ صحبت‌ را عوض‌ می‌کنم‌:

           ـ راستی‌ می‌دونستی‌ تو جنگ‌ بچه‌های‌ رزمنده‌ هم‌ «اضافه‌ کاری‌» داشتن‌؟

           ـ باز رفتی‌ تو حال‌؟!

           ـ نه‌! جدی‌ می‌گم‌.

           ـ خب‌ اضافه‌ کاری‌ که‌ مال‌ جنگ‌ و غیر جنگ‌ نیس‌.

           ـ اما اون‌ موقع‌ فرق‌ می‌کرد.

           ـ چه‌ فرقی‌؟

           ـ «اضافه‌ کاری‌» یه‌ اصطلاحی‌ بود بین‌ بچه‌های‌ بسیجی‌. به‌ اونایی‌ که‌ نصفه‌های‌ شی‌ یواشکی‌ از سنگر بیرون‌ می‌اومدن‌ و یه‌ گوشه‌ می‌رفتن‌ و نماز شب‌ می‌خوندن‌ گفته‌ می‌شد که‌ اینا دارن‌ اضافه‌ کاری‌ می‌کنن‌.

           ـ چه‌ جالب‌!

           ـ جالبتر اینه‌ که‌ بعضی‌هااضافه‌ کاریشون‌ خیلی‌ سنگین‌ بود.

           ـ یعنی‌ بیشتر از بقیه‌ نماز می‌خوندن‌؟

           ـ نه‌! اونا یه‌ عده‌ بودن‌ مثل‌ مثل‌ «خالو مرتضی‌» ـ مرتضی‌ سعیدی‌نیا ـ و بهمن‌ درولی‌، که‌ نیمه‌ شب‌ بلند می‌شدن‌ و ظرفهای‌ بیست‌ لیتری‌ رو پر آب‌ می‌کردن‌ تا بچه‌هایی‌ که‌ صبح‌ بر نماز بیدار می‌شن‌ با مشکل‌ کمبود آب‌ مواجه‌ نشن‌. بعضی‌ها هم‌ مثل‌ «حمید صالح‌نژاد» ـ فرمانده‌ گردان‌ ـ شبا که‌ همه‌ می‌خوابیدن‌، درست‌ مثل‌ پدری‌ که‌ به‌ بچه‌هاش‌ سرکشی‌ می‌کنه‌، به‌ همة‌ چادرها سر می‌زد تا مبادا کسی‌ بدون‌ پتو خوبیده‌ باشه‌ یا پتو روش‌ نباشه‌ و سرما بخوره‌.


نوشته شده در  چهارشنبه 84/7/6ساعت  6:47 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

در شعر من استعاره یعنی گل سرخ

یک شاخه پر از ستاره یعنی گل سرخ 

در دایره المعارف سینه من

یک دل، دل پاره پاره یعنی گل سرخ


نوشته شده در  سه شنبه 84/7/5ساعت  9:16 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]