سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*پروانه بهزادی

چشمه  خشکیده‏ی شعر مرا پر آب کن

بیت‏های تشنه‏‏‏ و درمانده را سیراب کن

 

برگ های دفترم این روزها پژمرده اند

 لااقل یک برگ را مهمان شعری ناب کن

 

ای تو مهتابی ترین؛ یک لحظه کوتاه نیز 

برکه‏ی شعر مرا آیینه‏ی مهتاب کن

 

در قنوت یک عطش، بیدار بودم تا سحر

نهر عطشان وجودم را پر از سیلاب کن

 

با همان لالایی شیرین که اصغر خواب رفت

کودک شش ماهه‏ی شعر مرا هم خواب کن

 

دستهای بر زمین افتاده‏ات  شد دستگیر

تشنگان بر زمین افتاده را سیراب کن

 

من که امشب بر تمام بیت هایت در زدم

با فقط یک قافیه، یک قطره ، فتح الباب کن

 


نوشته شده در  سه شنبه 85/1/8ساعت  7:26 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

سلام. بعد از یه هفته موفق شدم اشعار عاشورایی رو ادامه بدم. علت تاخیر هم سفر به خوزستان و زادگاهم دزفوله. البته این سفر به نیمه راه رسیده ... امیدوارم بازم بتونم تو این روزا این وبلاگ رو به روز نگه دارم.

 

*زنده یاد نجمه زارع

بخوان بلال به تکبیر ظهر عاشورا

چه بود داغ نفسگیر ظهر عاشورا

 

مگر به حنجره زخمی تو زنده شود

برای شهر تصاویر ظهر عاشورا

 

... هزار خیمه ی آتش گرفته و عطش

و خون و نیزه و شمشیر و ظهر عاشورا

 

لباس تیره به تن کرد در عزا خورشید

و شد شبیه شب تیره ظهر عاشورا

 

زبان الکن غم مویه های من هرگز

نمی رسند به تفسیر ظهر عاشورا

 


نوشته شده در  سه شنبه 85/1/8ساعت  12:16 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

غروب بود و تو بودی سه شعله در صحرا

حریق خیمه ، دلت، آفتاب بر صحرا

آتش در همه افتاده بود. سکینه چیزی از تو کم نداشت. تب تن سجاداز شعله جان تو شعله می گرفت. چشم هایت می سوخت. مثل جگرت. مثل دختر مثل رباب مثل همه خیمه نشینان مثل خدا که سوگوار تو بود.... دکتر سنگری


نوشته شده در  سه شنبه 85/1/1ساعت  5:6 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*وبلاگ بت عیار ( http://boteayaar.persianblog.com )

مرا از بچگی احساس دادند  

 مرا عادت به بوی یاس دادند

کلید قفل هایم را از اول

به دست حضرت عباس دادند


نوشته شده در  یکشنبه 84/12/28ساعت  9:23 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*سید حبیب حبیب پور

الهی آسمان ـ بی ماه گردد

زمین ـ در حسرت و در آه گردد

الهی آنکه زد بر سر ـ عمودت

اسیر محنت جانکاه گردد

 

تنت چون آسمان ـ زخمت ستاره

تو عطشان ـ مشک آبت پاره پاره

بنفسی انت یا عباس ـ عباس

برادر جان امیرم شو دوباره

 

من و بی تو در این دنیا چه سخت است

به خاک این قامت رعنا چه سخت است

الهی هیچکس چون من نبیند

که مرگ تشنه لب  سقا چه سخت است


نوشته شده در  شنبه 84/12/27ساعت  7:47 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

* زکریا اخلاقی

آخر ای مردم،‏ما هم عتباتی داریم

کربلایی داریم،‏ آب فراتی داریم

ما پر از بوی خوش سیب ، پر از چاووشیم

وز چمن های مجاور نفحاتی داریم

داغ هفتاد و دو گل تشنگی از ماست اگر

دست و رو در تپش رشته قناتی داریم

آن سبک بارترینیم که بر محمل موج

ساحل امنی و کشتی نجاتی داریم

در تماشای جمال از جبروتی سرخیم

که شگفت آینه ی جلوه ی ذاتی داریم

در همین روضه سر بسته، خدا می داند

در در شرح چه اسما و صفاتی داریم

زیر این خیمه که از ذکر شهیدان سبز است

کس نداند که چه احساس حیاتی داریم

همه هستی ما عین زیارتنامه ست

گر از این گونه سلام و صلواتی داریم!

 


نوشته شده در  پنج شنبه 84/12/25ساعت  12:9 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*محمد حسین صادقی

کدامین حرف را پیدا نمایم

چه ظرفی را پر از دریا نمایم

کدامین واژه جز زینب بیابم

که عشق و صبر را معنا نمایم؟

 

به هر کس بر تو گوید خوار، نفرین!

به هر لفظ و به هر گفتار، نفرین!

تو بی پروا تری از تیغ حیدر

به هر کس بر تو گوید زار، نفرین!

*صادق رحمانی

ستاره گرید و الماس با من

شب است و بوی زخم یاس با من

تمام حزن زینب را بخوان باز

گلوی زخمی احساس با من!

 

آنسوی افق کبوتری پر پر زد

در پرده عشق نغمه ای دیگر زد

در غربت کوفه پیش چشم زینب

از مشرق نیزه آفتابی سر زد

 


نوشته شده در  چهارشنبه 84/12/24ساعت  12:17 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*امیر مرزبان

از زمین تا آسمــــان ، خورشید چیـــــــدن سـاده نیست

گرچه بی اذن خــــــــــــدا ، حتی پریدن ســــــاده نیست

هم نشــــــــینی با امــــــــــــام عشق ، اوج بودن اسـت

زندگی بعد از شهیـــــــــد حق گزیدن ، ســـــــاده نیست

آه ! می فهمـــم که بی اصــــــــغر چه حالی داشـــــتی!

کودک شــش ماهه روی نیزه دیدن ، ســــــاده نیست!!!

...

مــــــــــرد میــــــخواهد بفهــــــــــــمد معنی این درد را

از دیار شــــــــــــام تا کوفه دویدن ، ســـــــــاده نیست!

عشق یعنی اینـــــکه بعد از یار خود یک ســـــــال ... نه!

باورش سخت است ... اینگونه تکیـــدن ، ســــاده نیست

باورش ســـخت است آنچــــه دیدی و آنجــــا گذشــــــت

نیزه ها ؟ تیر سه شعــــــبه ؟ نه! شنیدن ســــاده نیست!

 


نوشته شده در  یکشنبه 84/12/21ساعت  6:47 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

اشعار عاشورایی خودتون یا دیگرون رو بفرستید تا با نام همون شاعر درج بشه:

*علی ترکی از شیراز

به هر جا پا گذاری کربلایه

بلا خیز و بلا یار و بلا یه

برو از کربلای عشق مگذر

که بودن بودنی پر ماجرایه

 

زمین کربلا رشک بهشته

گل اندر گل خدا خاکش سرشته

شوم قربان آقایی که نامش

خدا در دفتر دلها نوشته

 


نوشته شده در  یکشنبه 84/12/21ساعت  1:7 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*محمد علی حضرتی

این پرچم عشق است که بر دوش من است

یا پاره ی قرآن که در آغوش من است

نه نه! بگذارید بگویم این کیست:

شش ماهه گلِ سرخِ عطش نوش من است

 

*محمد رضا سهرابی نژاد

آن روز تمام عرشیان آزردند

زان قوم که غنچه تو را پژمردند

قنداقه طفل تا نهادی بر خاک

تا پیش خدا فرشتگانش بردند


نوشته شده در  شنبه 84/12/20ساعت  10:31 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]