قرار بود سكوت كنم و چيزي نگم تا دور بعدي . اما مگه ميزارن؟؟؟ همين شفاعي عزيز با اين دسته گلي كه به آب داد زبون ما رو هم باز كرد:
كته كله، هلو گنديده، شومپن!
وكردي سرقتي در روز روشن؟
ويا تغرل ويا سرجوخه ي منگ!
ويا و گردن اي دزده وشكن!