سلام عليكم ...
جناب اقاي عبد الرحيم سعيدي راد -اگه دزفولي باشيد من از مجموعه نوشته هاي شما كه در كنگره سرداران و 16 هزار شهيدان خوزستان را خوندم البته مال 1379 بايد باشه ..من خيلي از سبك نوشته هاي شما رو دوست دارم ..من در خوندن نوشته هاي صادقانه شما .خيلي لذت مي برم ضمنا خيلي از نوشته هاي شما را حفظ هستم از دوستان و بسيجيان حاج رحيم ( نوعي اقدم )بودم منم يك زماني
سكانداري مي كردم در دز ..منم هر 5شنبه در كنار بهشت علي شمامي اومدم ..منم بودم در سبز قبا ي شما...منم يك زماني دعاي كميل خوان مسجد جامع شما بودم ..
ياد اون محله 500 دستگاه شما بخير
ياد حمله موشگي ...يادمه همون شب در اولين حمله موشگي به شهر مقاوم دزفول بودم ..روز 5 شنبه بود
شب رفتيم در خيابانهاي اطراف شهر تون دعاي كميل اجرا كرديم ..ياد آيت الله قاضي بخير ...اما جمعه شهر تون بود .اومد در دعا
يادمه گفتش من در دنبال بسيجيان رامي روم تا گرد پايشان طو طياي چشمم شود .. آخ مي دني چقدر خاطرات دارم از اون شهر مقاوم و ايثار ...مي دوين با ديدن وبلاگ تو ..يادسروده هاي زيباي تو افتادم ...استاد من هم بعضا شعر نه بلكه معري را مي نويسم البته به تركي ..ولي بعضا هم بفارسي ميخوام تمرين كنم دوست دارم منو راهنمايي كني .. اين دومين وبلاگي هست من يكطرفه با اجازه تون تولينك وبلاگ گذاشتم
اينم آخريننوشته من در مورد سزار : البته امروز صبح نوشتم بدون پاك نويس هرچي اومد تو زبانم جاري كردم بر صفحه ياداشت :
در راه آمدن بوديم ..ناگهان خبر برگشتنم را دادند
قبل رسيدن بمقصد ..بار سفرم را بسته بودند
تازه رسيده بوديم ... خورجين سفرم مهيا كرده بودند
در مقصد حكم برگشتنم را ..قبل رسيدنم نوشته بودند
چه زود سكوت كرده اي ...چشماتو هنوز نبسته اي
مي دوني با اون اشگ تو خيلي آشنام ....
منم هميشه اشگ مي كنم نثار گونه هام ....
خدا يا توفيق بده پاسدار حرمت و حريم خون شهدا باشيم التماس دعا