سلام استاد نوشته هاي زيباي شما ما را سر ذوق مياره ....اين بار شاعرانه تر از ديروز به تو سلام مي دهم و در اوج شکفتن خويش به انتظار امدنت شعر مي سرايم. چون بدون تو بهار ديدني نيست!
امشب به قدر تمام ثانيه هاي له شده دلتنگت هستم. از تو هيچ نمي خواهم، فقط براي اين پرنده هاي بي زبان انتظار، کمي مهرباني بريز!!!! زيبا بود استاد
من عقربه هاي ساعت را هم دوست دارم. باشد كه راهي باشند و ردي به سوي دوست.
من اهل ديار ادب نيستم اما دوست دارم به احترام «سهراب سپهر ادب»، هر قيد و شرطي را از زيبائي هستي بردارم. مگر او چشمانمان را حتي براي ديدن جغد هم نشست تا همه زيبائي هستي را بي قيد و شرط ببينيم!.