spentaveda@yahoo.com
به پيشگاه امام حسين (ع)*********************ايل بهار پشت سرت صف كشيده بودپيش از تو هيچ حادثه اين را نديده بودزخمي ترين غريبه ! اين قوم روبروپاييز چشمهاي تورا خواب ديده بودبه او كه جانبازي را معناي ديگر بخشيد**********************از آب گذشت و گاه ترديد نبودبر شانه ي ظهر دست خورشيد نبودوقتي كه ستاره از نگاهش مي ريختدر باور مشك ...هيچ اميد نبود
به آستان بانوي حماسه و شكيب***********************بانو ! پرنده هاي پريشانيت چه شد؟!شرجي ترين ترانه ي بارانيت چه شد؟!حالا تمام رنج زمين روي دوش توستبا من بگو...بگو دل طوفانيت چه شد ؟!
به آگاهان وآفرينندگان عصر روز دهم خلقت!************************بيدار وشان به خواب مي خنديدنددر ظهر عطش به آب مي خنديدنددر فصل جنون نيزه ها پيدا بودتا شانه ي آفتاب مي خنديدند