حيف انسانم ومي دانم تا هميشه تنها هستم
منتظرتم
مطلبت قشنگ بود
يا علي
مصيبت شش ماهه
ااي فداي غنچه لبهايت علي انبيا محوِ تماشايت عليبهتر از تو عاشقي مردانه نيستخندهات لبيّك بهر اِرجعي است يا علي اصغر فداي خندهات من شدم بابا دگر شرمندهات اصغرم شيرين زباني ميكنيبا تَلَظّي جان ستايي ميكني وقتي ماهي از آب جدا ميشود، شروع ميكند به بالا و پايين پريدن، بعد از لحظاتي خودش را آرام حركت ميدهد. لحظات بعد فقط لبهايش تكان ميخورد. در زبان عرب به اين عمل ميگويند. «تلظّي»