مركبي بي سوار مي آيد مي آيد مي آيد
اهل بيت بهار مي آيد مي آيد مي آيد
اكبرش لاله گون مي خندد مي خندد مي خندد
قاسمش بي قرار مي آيد مي آيد مي آيد
دست عباس او مي افتد مي افتد مي افتد
مير حيدر تبار مي آيد مي آيد مي آيد
تيراز شش جهت مي بارد مي بارد مي بارد
وارث ذوالفقار مي آيد مي آيد مي آيد
دشمن بي شمار از اين سو از آن سو از هر سو
از يمين و يسار مي آيد مي آيد مي آيد
روي دست پدر مي گريد مي خندد مي سوزد
آخرين يادگار مي آيد مي آيد مي آيد
زينب از خيمه گاه بيرون شد بيرون شد بيرون شد
بانويي داغدار مي آيد مي آيد مي آيد
آسمان غرق خون مي غرد مي بارد مي گريد
مركبي بي سوار مي آيد مي آيد مي آيد