• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : اشعار عاشورايي 13
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ع.س 

    ما براي بودن نيامده ايم!
    مرد ميان معركه ايستاده بود و مردم را ميخواند:ايا يك مرد ميان شما پيدا نميشود؟نفرين بر شما! مادرانتان به عزايتان بنشينند...اينجا هيچ كس نيست؟
    يك نفر جلو آمد
    ابشر يا حر بخير
    ميداني به كدام راه پا ميگذاري؟اين راه بسته است...ببين! نميگذارند بروي.
    جانم بفدايت!با تو هيچ راهي بسته نيست
    .اللهم اليك انبت فتب علي. فقد ارعبت قلوب اولياءك و اولاد بنت نبيك...
    ××
    يابن رسول الله ادركني!
    مرد به ميدان امد...هيمنه مرد سپاه را به عقب راند...با استين شريفش گرد ها را از سر و صورت خونين پاك كرد
    رمقي براي بدن نمانده بود
    ديده باز كرد: يابن رسول الله! از من راضي شديد ؟
    من از تو خشنودم...بخ بخ يا حر...انت الحر كما سمكتك امك، و انت الحر في الدنيا و انت الحر في الاخره...