نيازى به آستان سرآمد جوانمردان: حضرت عباسدريا لَه لَه زنان، در عطش جوى توصحرا بى خانمان، در هوس كوى تونور تو: صبح ازل، شورِ تو: شام ابدروز و شبم روز و شب، در طلب روى تووقت گُلِ سرخ شد، فصلِ محرم شكفتزمانه سرشار از عطرِ تو و بوى تووادى: مجنون تو، هامون: جيحون توعلقمه: بى تاب تر از سرِ گيسوى توكعبه مشرف شده، در حَرَمِ چشمهاتخيمه زده كربلا، در خَمِ ابروى توكوه، به دشت و كمر، برپا و مستقركه تكيه داده ست بر، قوتِ بازوى توناله خون ريز: ما، شِكوِه سرريز: مازخميِ پاييز: ما، بهار ما روى تواى اقيانوس وار! بگيرمان در كناركه سر نهد جويبار، به روى زانوى تورَدِّ نگاهت همان، آينه كهكشانقبله ما بى گمان، قامتِ دلجوى توبه خاك و خون خفته بِه، خسته وآشفته بِهدلى كه خورده گره، به حلقه موى تورنج من و گنجِ تو، كامِ من و نام توداغ من و باغ تو، روى من و سوى توخروش مردانگى ست، سروش فرزانگى ستنغمه توحيد چيست؟ هاى تو و هوى توخشم تو: خواب عدم، چشم تو عين كَرَممعجزه دم به دم، نرگسِ جادوى تواسمِ تو: رسمِ وفا، رسم تو: مهر و ولاحِصنِ تو: شرم و حيا، فضلِ تو: با روى توتيغ تو در كارزار، مانند ذوالفقارمثل على استوار، پايِ ادب پوى تونام تو را بُرده است، قسم به تو خورده استادب كم آورده است، پيش ترازوى توساقى تشنه لبا! برادرِ زينبا!عقل، ثناخوانِ تو، عشق، دعا گوى توفرات و آيينگيش، دجله و ديرينگيشاين همه از خُلقِ تو و آن همه از خوى توچشمِ تو ميناترين، روحِ تو درياترينبلكه مسيحاترين، هواى مينوى تواينك، در اوجِ غم، رو به تو آورده امآنك، روى من و، خاك سرِ كوى تو.
سهيل محمودي