کبرياي توبه را بشکن پشيماني بس است
از جواهر خانه ي خالي نگهباني بس است
ترس جاي عشق جولان داد و شک جاي يقين
آبرو داري کن اي زاهد . مسلماني بس است
خلق دل سنگند و من آيينه با خود ميبرم
بشکنيدم دوستان .دشنام پنهاني بس است
يوسف از تعبير خواب مصريان دلسرد شد
هفتصد سال است ميبارد . فراواني بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس ميدهيم
ديگر انساني نخواهد بود .قرباني بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت ميکنيم
سفره ات را جمع کن اي عشق مهماني بس است ...
ابوالفضل نظري