• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : اشعار عاشورايي 26
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مشهد

    هرچند حال و روز زمين و زمان بد ست

    يک تکه از بهشت در آغوش مشهد ست

    حتي فرشته اي که به پابوس آمده

    انگار بين رفتن و ماندن مردد ست

    اينجا مدينه نيست نه اينجا مدينه نيست

    پس بوي عطر کيست که مثل محمد ست

    حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي

    اينجا براي عشق شروعي مجدد ست

    جايي که آسمان به زمين وصل ميشود

    جايي که بين عالم و آدم زبا نزد ست

    هر جا دلي شکست به اينجا بياوريد

    اينجا بهشت- شهر خدا- شهر مشهد ست

    رضا عابدين زاده

    غزلهاي رضا و مهدي شاعران جوان خراساني...
    غزلهاي رضا و مهدي شاعران جوان خراساني...

    از باغ مي برند چراغاني ات کنند
    تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند

    پر کرده اند صبح تو را ابرهاي تار
    تنها به اين بهانه که بارانب ات کنند

    يوسف به اين رها شدن از چاه دلنبند
    اين بار مي برند که زنداني ات کنند

    بين رحيم و رجيم يک نقطه بيش نيست
    از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند

    اي گل گمان نکن که به جشن مي روي
    شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند

    آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
    شايد بهانه اي است که قرباني ات کنند

    به گمانم ابوالفضل نظري

    تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
    سلامت همه آفاق در سلامت توست
    جمال صورت و معني ز امن صحت توست
    در اين چمن چو درآيد خزان به يغمايي
    در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
    هر آن که روي چو ماهت به چشم بد بيند
    شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوي

    وجود نازکت آزرده گزند مباد
    به هيچ عارضه شخص تو دردمند مباد
    که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
    رهش به سرو سهي قامت بلند مباد
    مجال طعنه بدبين و بدپسند مباد
    بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
    که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد