و اين سر بريده كه افتاده ست در كربلاي سامرا سر بريده يحيي ست سر بريده ماست ديروز از موشك كروز ترسيديد آن بالا خدايي بود بالاتر از موشك كروزحالا از آن بالا خيال تان راحت شد ديروز روبروي پيامبر ايستادند امروز روبروي مهدي هادي امروز روبروي مسيحاين قبور متبرك دوازده قرن است ميدرخشد در قلب اهل شيعه وسنتو سامرا ميماند در جايش و ساخته ميشود زيباتر از قبل و آنچه پوچ ابن پوچ است تويي اي بوش ابن ابي شما با اراده خدا شوخي كرديد شما سر حسين را دوباره بريديد شما سكوت كرديد موساد آمده ست موعود آمده است در حواشي همين شعر و دارد مي نگرد به مسلمين سه روز ميگذرد از واقعه ... به شاعران فلسطين مينويسم اين نامه را سي شعر را كه نوشتهام براي قدس ضميمه اين نامه ميكنم آي شاعران فلسطينحتا به روح مردگان كه شعر مرا خواندهاند به شاعران تشنه سفر به فرانسه مينويسمكه در همين تهرانند و هي براي هم مي زنند و هي پشت سر هم دروغ مي بافند اين نامه را به محمدالبرادعي هم ميفرستم كه يك مسلمان است و از بوش هم ميترسد و از لندن هم خوشش ميآيد اين نامه را براي بوش و رايس نميفرستم آنان كوچكند و سي سال ديگر به سرنوشت يزيد دچار ميشوندبچههاي آمريكايي حتي نميدانند كه نام اين زوج نگون بخت چه بوده است اين نامه را به درويش مي نويسم كه شاعر است به روح نزار قبّاني براي خشم خوشههايش صلوات هم مي فرستم و رونوشت مي زنم به روح هايي كه جوانمردندـ براي معين بسيسو هم آن سي شعر را مي فرستم ـ دعوت مي كنم زرتشت را و تمام موبدان را كه گرد آتشكده ها مي چرخيدند و معبدي داشتند كه گرد حريم حرم بگردند و با من در سامرا به چرخ در آيند!حرم حريم دل ماست يك پرده سمت پنجره بهشت است كه پرده دران دارند پردهدري مي كنند و از قرآن يك صفحه كنده ميشود وصالح به سوي قوم خويش مي آيدبا شتري كه اين سلفيهايش كشتندبه اين شتر نزديك نشويد محبوب آل الله است اين حرم!براي ابومسلم نامه نوشتم به بابك خرمدين ايميل زدم كه بيايد در اعتراض به اين جنايت و آمدند.صالح فرياد ميزند كه اين شتر را نكشيد وابومسلم بايد به داد اين همه تنهايي برسد و اين ابومسلم كه ميگويم از اين مسلمانان كه پول ميگيرند از رايس از اين شاعران مسلمان كه چرخ ميزنند دور سفارت خانه فرانسه صد بار بهتر استهورا به فرخي كه شرف دارد بر آقاي سين عين موعود آمده است فقط ماندهام كه نسل اين آدمهاي ابتر از كجا پيدا شد آن قوم تكثير نشد و نميشود اين آدمها بايد ماشينهاي آهني غرب باشند با شناسنامه جعلي اين شاعران كه ساكتند قورباغه هاي ابوسفيانندمن ماندهام با سي شعر براي قدس و دعوت نامهاي براي تمام شاعران جهان من ماندهام با روضهاي كه مانده روي زبانم ياس كبود! دنبال قبر تو هم مي گردندچه خوب شد كه قبر تو پنهان است آنان موريانه اند و من روضه اي غريبانه مي خوانم و سامرا از قدس كمتر نبود و سامريها در سامرا چقدر زيادندپيراهن يوسف است حرم برادرانش قبا كردند و يعقوب گريه مي كند تا هنوزسه روز گذشت و بوي شعر نميشنوم از كنعان از تهران نارنجكي به دهان ميبندم نارنجكي به شعر...
عليرضا قزوه