• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : در تعريف طرح
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ع.س 

    دختر روي زمين دراز کشيده بود و مي نوشت بابا آب داد .
    پدر پارچ آب را روري سفره کوبيد و داد زد . کار هميشه اش بود . مادر گريه کرد و بلند شد.
    چادرش را سر کرد . کار هميشه اش نبود .
    دختر در کتابش به دنبال جمله ي مادر رفت گشت .