تصاوير بسيار ديدني ديدار سر زده احمدي نژاد از دانشگاه امام صادق (ع)
http://www.rajanews.com/News/?2355
درس زندگي
درس چهارم: يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند... يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه... جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم... منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من مي خوام که توي باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشي ناپديد ميشه... بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه... بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه... مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!نتيجه اخلاقي: اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!
سلام
در پست قبل باز هم كامنت گذاشته ام.
متاسفانه چهره شما را به ياد ندارم. اگر ممكن است در پارسي يار عكس بگذاريد.