• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : ديدار شعرا با مقام معظم رهبري 9
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    روزي مردي , عقربي را ديد که درون آب دست و پا مي زند . او تصميم گرفت عقرب را نجات دهد , اما عقرب انگشت او را نيش زد.
    مرد باز هم سعي کرد تا عقرب را از آب بيرون بياورد , اما عقرب بار ديگر او را نيش زد .
    رهگذري او را ديد و پرسيد:"براي چه عقربي را که نيش مي زند , نجات مي دهي" .
    مرد پاسخ داد:"اين طبيعت عقرب است که نيش بزند ولي طبيعت من اين است که عشق بورزم" .
    چرا بايد مانع عشق ورزيدن شوم فقط به اين دليل که عقرب طبيعتا نيش مي زند؟
    عشق ورزي را متوقف نساز . لطف و مهرباني خود را دريغ نکن حتي اگر ديگران تو را بيازارند.