راه حل هايي براي رفع خستگي در محيط کار
راه حل هاي کوتاه مدت :• کارهاي روزانه تان را يادداشت کنيد .• طالب کار بيشتري باشيد .• براي کارهايي که در حيطه مسئوليت شما نيست هم داوطلب باشيد.• به کار هايتان ارزش دهيد.• ابتکار به خرج دهيدو کار جديدي را شروع کنيد.• ديدگاهتان را در مورد کارتان تغيير دهيد.• از زمان استراحتتان بهترين استفاده را ببريد.را ه حل هاي طولاني مدت • در مورد اداره (شرکت) خود بيشتر بدانيد.• آموزش خود را در زمينه کاري بالاتر ببريد.• مربي داشته باشيد .• هشيار باشيد و مثبت فکر کنيد
اميدوارم قلبهاي ما در اين گردابها به امام حسين (عليهالسلام) نزديك شود. كربلا تربت ميسازد و همه ابدان شيعيان را تربت ميكند. از عطش، آب بدن خشك ميشود و تشنه دنيا و آخرت ميشود. هم تشنه آب ظاهري ميشود و هم تشنه معنوي. تشنگي، آب بدن را ميكشد و كم ميكند و آن را خشك و خاك و تربت ميكند. كسي كه تشنه كربلا شد، بدنش سرانجام تربت ميشود؛ همين بدن ظاهري، ولو نمرده باشد.
تربت را اگر به دريا بزني، خجالت ميكشد كه طغيان كند و ساكت ميشود. اگر آن را به تب شديد چهل درجه عرضه كني، تب فوراً ساكت ميشود و از آن بدن ميرود- خجالت ميكشد. تربت به او ميگويد تو حرف نزن، من مال كربلايم. به تب ميگويد من از صبح تا ظهر عاشورا طوفانها ديدهام.
تو فقط يك طوفان ديدهاي. تب خجالت ميكشد و تا تربت امام حسين(عليهالسلام) به آن ميرسد سرش را پايين مياندازد و ميرود. اگر به دريايي كه طغيان كرده است تربت نشان دهي، خجالت ميكشد، سرش را پايين مياندازد و آرام ميگيرد. همه شما، هم با عقلتان، هم با محبتتان و هم با ولايتتان ميبينيد كه اين درست است.
اساساً وقتي كسي كه ابتلا زياد ديده است ميآيد، كسي كه كم مصيبت ديده است، خاموش ميشود. كسي برادر و يا عيالش مرحوم شده، ديگري بچهاش مرحوم شده است و گريه ميكند. وقتي آن كه ابتلاي بزرگتر ديده است وارد ميشود، آن يكي خاموش ميشود و ديگر خجالت ميكشد گريه كند. اين خيلي ساده است. تمام ابتلائاتي كه ما در دنيا ميكشيم، با ياد كربلا ساكت ميشود. )مرحوم دولابي(
دويدن موجب تقويت حافظه ميشود
گروهي از عصب شناسان آلماني، با بررسي تواناييهاي مغزي چندين دونده در طي چند هفته متوجه شدند که قدرت تمرکز و حافظه تصويري در آنها بسيار بالا رفته است. شرکت کنندگان در اين تحقيق بايد دو جلسه 30 دقيقه اي در هفته را به دويدن اختصاص ميدادند و پس از آن تستهاي مشکلي را انجام ميدادند. محققين متوجه شدند در حالي که حافظه اين دوندگان در بخش اعداد و ارقام چندان تغييري نداشت، توانايي آنها در به ياد آوردن تصاوير و اشکال و همچنين انجام دادن امور بصري مانند خواندن نقشه يا ساختن چيزي از روي راهنماي مصور، به طور اساسي بهبود يافته بود. براي اثبات اين نظريه، محققين در ميانه کار، هر گروه از دوندگان را به چند زير گروه تقسيم کردند و تنها يکي از اين زير گروهها به دويدن ادامه داد، اعضايي که به دويدن ادامه نداده بودند، در انجام تستها به طور مشخصي دچار کاهش دقت و صحت عمل شدند. يکي از محققين به نام رالف راينهارت (Ralf Reinhardt) گفت: "آنچه در اين افراد تغيير کرد، تعداد اشتباهاتشان بود. دوندگاني که تمام 6 هفته را به دويدن ادامه دادند مرتکب اشتباهات کمتري ميشدند. آنها ميتوانستند تستها را با دقت بسيار بيشتري از گروه ديگر انجام دهند." اين گروه تحقيق هنوز به علت اين رابطه پي نبرده اند، اما سانا استروت (Sanna Stroth)، روانشناس، اعتقاد دارد که بخش هيپو کمپوس (hippocampus) مغز که مسئول تعدادي از تواناييهاي حافظه است، کليد اصلي اين معما به شمار مي آيد. او گفت: "ما اعتقاد داريم که فعاليت موجب افزايش توليد سلولهاي تازه در هيپوکمپوس ميشود و در ضمن سلولهاي موجود را هم حفاظت ميکند. شايد دليل تاثير مثبت دويدن بر حافظه هم همين باشد
مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابروغلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستيهلالي شد تنم زين غم که با طغراي ابرويشرقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دمروان گوشه گيران را جبينش طرفه گلزاريستدگر حور و پري را کس نگويد با چنين حسنيتو کافردل نميبندي نقاب زلف و ميترسماگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداري
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرونگارين گلشنش روي است و مشکين سايبان ابروکه باشد مه که بنمايد ز طاق آسمان ابروهزاران گونه پيغام است و حاجب در ميان ابروکه بر طرف سمن زارش هميگردد چمان ابروکه اين را اين چنين چشم است و آن را آن چنان ابروکه محرابم بگرداند خم آن دلستان ابروبه تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو
آدمخوارها در يك شركت كامپيوتري
پنج آدمخوار به عنوان برنامهنويس در يك شركت خدمات كامپيوتري استخدام شدند. هنگام مراسم خوشامدگويي رئيس شركت گفت: "شما همه جزو تيم ما هستيد. شما اينجا حقوق خوبي مي گيريد و ميتوانيد به غذاخوري شركت رفته و هر مقدار غذا كه دوست داشتيد بخوريد. بنابراين فكر كاركنان ديگر را از سر خود بيرون كنيد." آدمخوارها قول دادند كه با كاركنان شركت كاري نداشته باشند. چهار هفته بعد رئيس شركت به آنها سر زد و گفت: "مي دانم كه شما خيلي سخت كار ميكنيد. من از همه شما راضي هستم. امّا يكي از نظافت چي هاي ما ناپديد شده است. كسي از شما ميداند كه چه اتفاقي براي او افتاده است؟" آدمخوارها اظهار بياطلاعي كردند. بعد از اينكه رئيس شركت رفت، رهبر آدمخوارها از بقيه پرسيد: "كدوم يك از شما نادونا اون نظافت چي رو خورده؟" يكي از آدمخوارها با اكراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت: "اي احمق! طي اين چهار هفته ما مديران، مسئولان و مديران پروژهها را خورديم و هيچ كس چيزي نفهميد و حالا تو اون آقا را خوردي و رئيس متوجه شد! از اين به بعد لطفاً افرادي را كه كار ميكنند نخوريد."
عزيز خدا و ولي خدا گريه كند، يعني همه آسمان و زمين و ملك و ملكوت، دارد گريه ميكند. همه جا مضطرب ميشود، سر انسان، بالا، پايين، آسمانها، زمين، همه گريه ميكنند. زيرا قلب مؤمن، عرش رحمان است. وقتي يك بچه يتيم گريه ميكند، عرش خدا ميلرزد.اينك قافله به كربلا رسيده و ساكن شده است و خانوادهام در حرم و اصحاب نيز نشستهاند و در حال مذاكره و صحبت و اياب و ذهاب و آمد و رفت هستند. شبها از ترس دشمن، چراغ روشن نميكنند. حرم خدا و عزيزان خدا، شبها چراغ ندارند. غذا هم هر چه زاد و راحله بوده است مصرف شده و آب را هم كه بستهاند. كأنّه تمام كره بيرزق، مانده است. تمام ملأاعلي بي ذكر خدا ماندهاند و ملائكه نميتوانند ذكر خدا كنند.حرم امام حسين(ع) گريه ميكنند و كودكان او ضجه ميزنند. صداي آنها هنوز ميآيد و ناله زينب (س) هنوز به گوش ميرسد. گوش باشيد- اينها راست است. بزرگ خانه، بيشتر وحشت ميكند. آيا ميداني وقتي قلب حضرت زينب(س) محزون شود چه بر سر عالم ميآيد؟ تصور كنيد كه هيچ بچهاي و هيچ خانمي گريه نكند و تشنه نشود؛ فقط خانم زينب( س) غصهدار شود. او خود همه است. قلب همه شيعيان محزون ميشود. او كبد و سينهاي چون اميرالمؤمنين(ع) داشت، كه وقتي خطبه خواند، كساني كه پيرمرد بودند و ايام گذشته را ديده بودند، تصور كردند حضرت امير(ع) دارد خطبه ميخواند.بعضي از آنها جمعيت را شكافتند و جلو آمدند. يكي از آنها كه آمده بود، وقتي برگشت گفت هذه زينب بنت علي(ع) اين زينب است كه صدا ميزند. علت داشت كه حضرت، كلام را رساند. زيرا زنگ شترها را بسته بودند و سر و صدا راه انداخته بودند تا صداي خانم به مردم نرسد. وقتي مظلومان خيلي مشهور باشند ظالم ميخواهد آنها را بپوشاند. صداي زنگ شترها و هياهو و هلهله عرب را زياد كرده بودند تا كسي صداي خانم را كه خطبه ميخواند، نشنود. به مرحمت خدا و با اشاره حضرت، سكوت محض شد. چگونه ميشود شتر راه برود اما صدا نكند؟