وبلاگ :
شاعرانه 2
يادداشت :
مهدي جهاندار
نظرات :
2
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
علي حنيفه
محشر بود
+
ع.س
روباهي به زاغي گفت: چه دمي، چه سري، عجب پايي؟ زاغ عصباني شد و گفت: بيتربيت! خجالت بكش. اون موقع من كلاس اول بودم. حالا شوهر دارم
+
ع.س
ترکه قاشق قاشق ماست مي ريخته تو رودخونه بعد يه لره مي ياد مي گه چي کار مي کني؟ترکه مي گه دارم دوغ درست مي کنم!لره بهش مي گه همينه که مي گن خرين ديگه،آخه اين همه دوغ رو کي مي خواد بخوره؟