وبلاگ :
شاعرانه 2
يادداشت :
نامه 32
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ع.س
در کتاب انسان بي خود دکتر شريعتي آمده است: چند نفر به کره مريخ رفتند و ديدند که علماي کره مريخ کنفرانسي دارند که در آن يک نفر راجع به آخرين فضانوردانشان که از زمين برگشته بودند کنفرانس مي دهد که در زمين چه خبر است. بعد، آن آقاي فضاشناس مي گفت که آخرين تحقيقات به اين نتيجه رسيده است که در کره زمين حيات وجود دارد و موجوداتي که شعور و درک دارند، به نام انسان، در آن وجود دارند؛ اما شما تصوري از انسان نداريد و بنده برايتان توضيح مي دهم: يک خيک يا مشک است و چهار دستک دارد. اين خيک يا مشک، با اين دستک هايش روي زمين حرکت مي کند و تلاش مي کند و پيوسته تکثير هم مي شود! مشاهده شده که هميشه به جان هم مي پرند، همديگر را آتش مي زنند، پوست مي کنند، مي زنند، مي کشند... تمام اين کارها را هم براي اين است که بيشتر بخورند و پيوسته اين مشک را پر مي کنند. اما کار عجيبي که ما هنوز نفهميده ايم چيست، اين است که اين ها غذاهاي سالم و ميوه هاي شاداب و گل هاي بسيار لطيف و همه ادويه طبيعي را که طبيعت در اختيارشان گذاشته، و اين همه تلاش، آدم کشي و جنايت را براي به دست آوردن آن ها مي کنند، نمي خورند! بلکه آن ها را به خانه مي آورند، بعد آن ها را توي آب مي ريزند و همه را به هم مخلوط مي کنند، بعد آن ها را نمک مي زنند، بعد فلفل، بعد روغن؛ بعد مواد ديگري به آن مي زنند، بعد مي جوشانند، بعد مي سو زانند! بعد مي خورند. بعد مريض مي شوند. بعد به عده اي دکتر پول مي دهند و التماس مي کنند تا به زور با دوا و تنِقيه و گريه و زاري آن ها را از توي مشک بيرون بياورد و جان مشک را نجات دهد!