ما چون دو دريچه ، رو به روي هم آگاه ز هر بگو مگوي هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آينده عمر آينه ي بهشت ، اما ... آه بيش از شب و روز تيره و دي كوتاه اكنون دل من شكسته و خسته ست زيرا يكي از دريچه ها بسته ست نه مهر فسون ، نه ماه جادو كرد نفرين به سفر ، كه هر چه كرد او كرد
اي رسيده وقتي رفتي. درد دلهام تازه تر شد، هر شبم به شب نشيني با خيال تو به سر شد.. من يکي بود هميشه. تو يکي نبود قصه، لحظه هايي که نبودي لحظه هاي پر غصه.. اين طوري که تو بريدي. ديگه گفتم که تموم شد، ديگه گفتم تو نمياي عاشقونه هام حروم شد.. ولي مهربون تر از اون بودي که تنهام بزاري، تو نتونستي که بي من باشي و طاقت بياري.. اي دوباره ي تو زيبا، عشق و گل، حرير و دريا، ديگه موندني ترين باش، اي عزيز روز و رويا.. اي رسيده وقتي رفتي درد دلهام تازه تر شد، هر شبم به شب نشيني با خيال تو به سر شد..******سلام سعيد جونم..حالت چه طوره..عكس قشنگي بود...اين ايام بر تو هم مبارك باشه...به روزم.. قربانت
سلام
ممنونم از اين كه مجددا به وبلاگم سر زديد و مشكل قافيه را گفتيد.
ديگه چون رديف داشت براي قافيه وقتي نذاشتم . . . سوادمون تا همينجا قد مي داد
گفتم فوري پيغام بذارم كه نگي بي معرفت بود
تو اخرين پيغامي تا شنبه
خداحافظ
سلام عكس خوبي بود وبلاگ قشنگي به ما سر بزن
حضور_1