سفارش تبلیغ
صبا ویژن

spentaveda@yahoo.com

 

به پیشگاه امام حسین (ع)

ایل بهار پشت سرت صف کشیده بود
پیش از تو هیچ حادثه این را ندیده بود
زخمی ترین غریبه ! این قوم روبرو
پاییز چشمهای تورا خواب دیده بود

 

به او که جانبازی را معنای دیگر بخشید
از آب گذشت و گاه تردید نبود
بر شانه ی ظهر دست خورشید نبود
وقتی که ستاره از نگاهش می ریخت
در باور مشک ...هیچ امید نبود

 

به آستان بانوی حماسه و شکیب
بانو ! پرنده های پریشانیت چه شد؟!
شرجی ترین ترانه ی بارانیت چه شد؟!
حالا تمام رنج زمین روی دوش توست
با من بگو...بگو دل طوفانیت چه شد ؟!

نوشته شده در  یکشنبه 84/11/16ساعت  12:45 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]