سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوبت به شعر خوانی ابوالفضل زرویی نصر آباد رسید. گفت یک شعر محاوره می خوانم در خصوص اوضاع مدیریت کشور. آقا فرمودند همان شعر دو سال پیش؟ زرویی گفت: نه جدیده.... بعد هم اینطور شروع کرد:

گوش کن ای مدیر بعد از این
نور چشمان من، حسام الدین
شیوه کار را به سعی کثیر
بنشین ذره ذره یاد بگیر
به ضعیفان گلاب و قند نده
ابداً رو به «کارمند» نده
باید البته ترشرو باشی
ناخوش احوال و تندخو باشی
در محیط اداره، مثل خروس
تا توانی عجول باش و عبوس...

بعد از شعر خوانی آقا فرمودند: این شعر در جای خود بسیار خوب است اما نثری که چند سال پیش در مجله گل آقا می نویشتید عالی بود. جای آن نثر در ادبیات امروز خالی است.

فاضل نظری غزلی با این مطلع خواند:

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم

بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم...

بعد از شعر خوانی اش آقا فرمودند: شما چرا نبینید (اشاره به ردیف شعر) ؟ ما که سنی از ما گذشته اگر نبینیم ایرادی وارد نیست ولی شما جوانها باید ببینید و به ما هم نشان بدهید...


نوشته شده در  چهارشنبه 85/7/26ساعت  3:23 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]