سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

از خویش‌ بیرون‌ نرفتم‌، امشب‌ به‌ یاد تو ـ آری‌ ـ

شاید درون‌ دل‌ من‌ یک‌ شعله‌ غیرت‌ بکاری‌

 

گفتم‌ بیایم‌ کنارت‌، ای‌ ابر نستوه‌ و سرکش‌

باشد بر این‌ قلب‌ مرده‌ شور شکفتن‌ بباری‌

 

سبز است‌ جای‌ تو امشب‌، سرخ‌ است‌ ردّ عبورت‌

زیرا که‌ مانند طوفان‌، فرزندی‌ از ذوالفقاری‌

 

گلزخم‌ یاد تو ای‌ مرد! گل‌ کرده‌ در استخوانم‌

بگذار آتش‌ بگیرم‌ ـ امشب‌ ـ از این‌ زخم‌ کاری‌

 

ای‌ کاش‌ می‌آمدی‌ باز، هرچند دلخسته‌ ... اما

هرگز مبادا دوباره‌، ما را به‌ خود واگذاری‌

 

بعد از تو آتش‌ به‌ دامن‌، با خویشتن‌ در ستیزم‌

بعد از تو ای‌ پیر عاشق‌، از خویش‌ هم‌ می‌گریزم‌

خرداد 78


نوشته شده در  چهارشنبه 84/3/11ساعت  5:5 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]