سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام. دیشب در حالی که بارانی ام را پوشیده بودم به استقبالت امدم. هدیه ای برایم داشتی: اشکهایی که از چشمه سارهای بهشت زلال تر بود!... 

امروز صبح هم در باتلاقی از مه فرو رفتم. خود را فنا شده می دیدم . آنقدر دست و پا زدم تا افتاب مهربانیت باریدن گرفت!..

... اشک ... اشک ... اشک!... هنوز این ریزش الهی ادامه دارد. آنقدر آسمان دلم عقده گشایی کرده است که تمام چشمه های زلال عشق سیراب شده اند. دلتنگی ها پایانی ندارند. کم کم صدای طغیان سیل بگوش میرسد.

کاش! رنگین کمانی از نگاه معصومانه ات در آسمان دلنگرانی هایم نمایان شود! همین!


نوشته شده در  شنبه 83/9/28ساعت  10:24 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]