کاش از تو هیچ نمی گفتمش ... ببین!
دریا هم اینچنین که منم بردبار نیست...
شب شده ست و هنوز ساعت هاست زیر این تک درخت منتظرم
تا بیاید عزیز هر شب من تا بیاید رفیق همسفرم
همسفر بوده با دلم هر روز در هیاهوی گرم حادثه ها
آنکه امشب بیاد او مهتاب دست مهری کشیده روی سرم
مثل یک ظهر گرم تابستان شرجی افتاده در هوای دلم
کی خبر دارد آفتاب و زمین از نگاه همیشه منتظرم
حال و روز مرا نمی فهمند این همه عابران در خود گم
این درختان تشنه ای که چنین ریشه دارند در نگاه ترم!
یاد شیرین خنده های گلش عطر جانبخش لحظه های من است
کاش میشد دوباره مثل قدیم بال در بال خسته اش بپرم
نام او در ضمیر این شعر است نام من در نهاد این ابیات
گرچه در بین این همه واژه او غریب است و من غریب ترم
خسته ام خسته ... آمدم شاید که شفا بخش روح من باشد
آمدم بلکه مرهمی بنهد روی گلزخم های بال و پرم
...
بعد از آن سالهای دلتنگی ... بعد از آن روزهای بی خویشی
.......
اللهم صل علی محمد و آْل محمد
این عکس رو یه نفر برام میل زده بود که با حال و هوای این روزای شادی میلاد حضرت رسول اکرم(ص) بی ارتباط نیست.
راستی این روز بسیار عزیز رو به همه تون تبریک میگم.