قايق، سکوت، ماه، سه تا نقطه…،جزر و مد
با يک تبر نشسته کنار دو تا جسد
از پشت،مَرد.روبه رو اما زني جوان
آرام و سرد و غمزده…، سيگار مي کشد
پک مي زند تمام مرا توي متن خواب
مثل زنان فاحشه…،مثل زنان بد
حس مي کنم به مرگ مرا متهم …به عشق
به يک سکوت ممتد تب دار،تا ابد –
محکوم مي شوم به مجازات انزجار
از واژه هاي مرده اين شعر مستند
دکتر گمان کنم که وخيم است حال من
من خواب ديده ام که کسي داد مي زند
يک مدت است تحت مداواي دايمم
پيدا شده درون تنم چند تا جسد
مي ترسم از حقيقت محضي به اسم شعر
از تو،خودم،تمامي اشيا…،لامپ صد
مي ترسم از تهاجم کابوس چشم او
از لحظه اي که زد به دلم عشق،دست رد
دکتر دوباره خواب بده…،با ديازپام:
«قايق، سکوت، ماه، سه تا نقطه…،جزر و مد»
مهدي نقي پور