• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : صوت خوش الحون!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 20 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ع.س 

    شعر چراغيست سبز

    انسان حيوانيست که شعر ميگويد.....
    تا زماني که غروبگاهاني وجود دارد که از آن چون خون عقيق ميريزد
    و درياهايي که دست رشتي نيلگون مي ريسد
    و ستاره گاني که از خيمهء خود ميگريزند
    تا بر ناز بالش من آرام گيرند
    تا زماني که چشماني سياه وجود دارند
    که شب خود را درآنها جستجو ميکند
    تا هنگامي که بادهايي وزان هست
    و آفتابهايي در دَوَران
    و ستاره هايي پراکنده در خوشه هاي نور
    تا زماني که انسان پرسشگر بر پهناي اين خاک مي تازد،
    عشق مي ورزد و نفرت به دل ميگيرد
    نيايش به جا مي آورد وبه حالت سُکر در مي آيد
    مي گريد و مي خندد
    و تا وقتي که در کشوهاي يار و محبوبم
    گردن آويزي باشد که رنگ دانه هايش بر من پوشيده بود
    و در گنجه اش تک پيراهني باشد
    که از ديدرس کنجکاوي ام بيرون مانده است
    ....... نه از شعرگريزي هست......
    .... نه از انگشتان سحر آفرينش.... خلاصي......

    « نزار قباني