يا لطيف
قرار ملاقات
بزبزقندي كه رفت دنبال غذا، شنگول و منگول بي توجه به حرفهاي حبهانگور رفتند پاي اينترنت تا با دوست جديدشون كه مي گفت يك بزغاله جوانه چت كنند! قبل از برگشتن مامان يك قرار ملاقات براي فردا گذشتند، صرفا براي آشنايي بيشتر!فردا كه بزبزقندي رفت دنبال غذا آقا گرگه سر قرار منتظر بود!
( به همت: دكتر شهرام علا)
تصور كنيد كه بتوانيم سن زمين را كه غير قابل تصور است ، فشرده كنيم و هر صد ميليون سال آن را يك سال در نظر بگيريم !
در اينصورت كره زمين مانند فردي 46 ساله خواهد بود!هيچ اطلاعي در مورد هفت سال اول اين فرد وجود ندارد و در باره ي سالهاي مياني زندگي او نيز اطلاعات كم و بيش پراكنده اي داريم !اما اين را ميدانيم كه در سن 42 سالگي ، گياهان و جنگلها پديدار شده و شروع به رشد و نمو كرده اند.اثري از دايناسورها و خزندگان عظيم الجثه تا همين يكسال پيش نبود ! يعني زمين آنها را در سن 45 سالگي به چشم خود ديد و تقريبا 8 ماه پيش پستانداران را به دنيا آورد . در اوايل هفته ي پيش ميمون هاي آدم نما به آدمهاي ميمون نما تبديل شدند! و آخر هفته گذشته دوران يخ سراسر زمين را فرا گرفت .انسان جديد فقط حدود 4 ساعت روي زمين بوده و طي همين يك ساعت گذشته كشاورزي را كشف كرده است !!!
بيش از يك دقيقه از عمر انقلاب صنعتي نمي گذرد و...حال ببينيد انسان در اين يك دقيقه چه بلائي بر سر اين بيچاره ي 46 ساله آورده است !!!او طي 40 دقيقه ي بيولوژيكي از اين بهشت يك آشغالداني كامل ساخته است . او خودش را به نسبتهاي سرسام آوري زياد كرده ، و نسل 500 خانواده از جانداران را منقرض كرده است!سوختهاي اين سياره را مال
خود كرده و همه را به يغما برده است!و الان مثل كودكي معصوم و بي تقصير! ايستاده و به اين حمله ي برق آسا نگاه مي كند!
كيانووش كه ويني بي بخاره
سحرنازش كه مثل گرگ هاره
به جز موا زني كه خوب مانده
دراين دور زمون چيزي نداره
خوب بيد
شعر چراغيست سبز
انسان حيوانيست که شعر ميگويد.....تا زماني که غروبگاهاني وجود دارد که از آن چون خون عقيق ميريزدو درياهايي که دست رشتي نيلگون مي ريسدو ستاره گاني که از خيمهء خود ميگريزندتا بر ناز بالش من آرام گيرندتا زماني که چشماني سياه وجود دارند که شب خود را درآنها جستجو ميکندتا هنگامي که بادهايي وزان هستو آفتابهايي در دَوَرانو ستاره هايي پراکنده در خوشه هاي نورتا زماني که انسان پرسشگر بر پهناي اين خاک مي تازد،عشق مي ورزد و نفرت به دل ميگيرد نيايش به جا مي آورد وبه حالت سُکر در مي آيدمي گريد و مي خنددو تا وقتي که در کشوهاي يار و محبوبمگردن آويزي باشد که رنگ دانه هايش بر من پوشيده بودو در گنجه اش تک پيراهني باشدکه از ديدرس کنجکاوي ام بيرون مانده است....... نه از شعرگريزي هست.......... نه از انگشتان سحر آفرينش.... خلاصي......
« نزار قباني
You can"t make someone love you. All you can do is being someone who can be loved.شما نمي توانيد کسي را وادار کنيد که دوستتان بدارد. اما مي توانيد به کسي تبديل شويد که دوستش مي دارند .
سلام بزرگوار
ايام پر از نور و بركت بين دو عيد قربان و غدير را به شما تبريك مي گويم
اميدوارم از بركات اين روز هاي نوراني نزد ارباب و مولا روسفيد باشيد و با سربلتدي و دست پر وارد محرم حسيني شويد
ازديدارتان خوشحال شدم موفق باشيد - عارف
http://www.aref19.parsiblog.com