• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : اشعار عاشورايي9
  • نظرات : 1 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اجرت با صاحب اين ايام...
    قحط آب است وصدف،از رنگ گوهر شد خجل هم زمادر طفل وهم از طفل مـادر شـد خـجل
    كـافـرى از بـسكه زان مسـلم نمايان ديد دين سـر به پيش افكند و در پيش پيمبر شد خـجـل
    هاجرى زمـزم پديد آورد و طفـلش تـشنه بود سعى بى حـاصل شد وزمزم زهاجر شد خجل
    با عمـو مى گفت طـفلى، تشنه كامم خود وليك سرفرازم كن،ربـاب از روى اصغر شد خجل
    مـشك خـالىّ و دلـى پر از اميـد آورده بود وز رخ بى آب و رنـگش آب آور شد خـجل
    سخت سـقا بـهـر آب و آبـرو كـوشيد ليك عاقبت كـوشش زسعى آن فلك فر شد خجـل
    كـام پـور ساقـى كوثر نشد تـر از فـرات وز رخ ساقى كوثر حوض كوثر شد خـجـل
    على انسانى