• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : عاشق تر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ع.س 

    جوجه کباب

    پدر گفت : خانوم به فکر من نيستي به فکر اين بچه باش . هرروز جوجه کباب .
    مادر خنديد و پارچ آب را روي سفره گذاشت و دختر به تخم مرغ جلويش زل زد .