• وبلاگ : شاعرانه 2
  • يادداشت : ماساژ ادبي 5
  • نظرات : 2 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + جلال رئوفي 

    اندر احوالات استاد !

    سعيدي آمده با چاي لب سوز

    كشيده كيسه بر اشعار امروز

    چنين گرمابه اي وصفش نگنجد

    كه لب سوز ست و لب دوز ست و پيروز

    + سعيدي راد 

    اندر پاچه خواري آميرزا....

    هر آن كس با آميرزا در بيفتد

    اگر بنز است او پنچر بيفتد

    و گر خنجر به دستانش بگيرد

    زمان جنگ از او خنجر بيفتد

    + سعيدي راد 

    در جواب دعوت مستانه از من مر آميرزا را.

    عذابت مي دهم پايان آميرزا

    جوابت مي دهم آسان آميرزا

    شراب كه مستي آفرين است

    تو ساقي باش و (مي ) گردان آميرزا

    + سعيدي راد 

    يكي گيسوي اشعارش دراز است

    يكي با شانه در راز و نياز است

    اگر محتاج حمامي و دلاك

    در گرمابه ي ما باز باز است

    + ميرزا قلمدون 

    رستم + توهم « ===== ياشار + اكس

    ......................

    نمي باشي تو حتي پرز ِ رستم

    وگرنه ميشد اينجا پر ؛ ز ِ رستم

    وليكن با بسي ارفاق و اغماض

    كمي هستي شبيه گرز ِ رستم

    + جلال رئوفي 

    جان برادر !

    بكوشم بر تلاش وكار نيكو

    بگردم رستمي مثل خود او

    كنون در حال تمرينم برادر

    ميان يك خلا؛ هر دم به يك سو

    + جلال رئوفي 

    كجا ديدمت اي آينه ؟ خودت بگو

    ....................................

    چقدر نامت به گوشم آشنا بود

    گمانم بر نوكم اسم شما بود

    تبر گفتي زمخت شده دو بيتي

    که نابودي جنگل ها به پا بود

    + ياشار 

    جناب برادر رئوفي:

    چرا بر گردهء بادي برادر؟

    سكبك بالي و دلشادي برادر

    در گرمابه باز است و شما سوز

    چرا بي وزن و آزادي برادر؟

    + ميرزا قلمدون 

    دعوتي مستانه از سعيدي

    ......................

    نمي بينم جواب از تو سعيدي

    كشم هر دم عذاب از تو سعيدي

    بجوشانم تورا در ديگ ِ تقطير!

    بگيرم من شراب از تو سعيدي

    + ياشار 

    براي جناب ميرزا و توهمات اخيرش فرموده شد:

    يلي چون رستمم ميرزاي چاخان

    كجا شكل فروغم من پسر جان

    حيا كن اين رقم گيجي محال است

    مگر با خوردن اكس ايكيو سان!!

    + جلال رئوفي 

    اندر احوالات در افتادن با آميرزا ! (پاچه خواري )

    رفيق من و ميرزايي تو ياشار

    مسلط بر دوبيتي هستي انگار

    نميداني که غرش دارد اين شير

    که سينه خيز روي تا شهر بيجار

    + ميرزا قلمدون 

    تقديم به ضعيفه ي محترمه ي مكرمه : ركسانا بنت طوفان!

    .......................

    تو ركسانايي و هستي ضعيفه

    نباشد اين معما يا لطيفه

    بياور در جوابم هر چه خواهي

    كه اندر پاسخت طبعم رديفه!!

    + جلال رئوفي 

    ياشار ! ياشار !

    ضعيفه گفته اي کردي کبابم

    نگويي زن زليلم بلکه خوابم

    فروغ صبح روشن آمد و رفت!

    و صدها سال که خيلي خرابم

    + ميرزا قلمدون 

    اينم يك دزفولسرايي براي دلاك صاحبخانه!

    -----------

    اي دوست مرو به شهر دزفول مرو

    حتي كه به رايگان و بي پول مرو

    دلاك سوناي آن بود ؛ ديو دوسر!

    هشدار و به زير دست هركول مرو

    + ميرزا قلمدون 

    به ياشار ِ شـِبه ُالفروغ ِفي الحمام!!

    ----------------------

    زبس كه خوشگل و گوگول و ماهي

    و هر دم مي زدي حرفاي واهي

    چو در گرمابه هم پشتت بمن بود

    گرفتم با فروغت اشتباهي...!!!

    ************************************

    اينم براي زبان تبري ركسانا

    ---------------------

    زباني چون تبر داري ننه جان

    و در تيزي زند پهلو به زنجان

    مخت گر چوب شد در بزم كل كل

    ببر بالا و بر فرقت بكوبان!!!

    **********************************

       1   2      >