در پاسخ دلاك بانو ركسانا خاتون:
*قويه چون كه گرمابه عموميست
و دلاكي براي بانوان نيست
بفرما اين شما اين ليف و صابون
خزينه از لطا يف جمله خاليست
شنيدستم به زن گفتيه ضعيفه؟!
ببينم جديه اين يا لطيفه؟!
قويتر از توام آقاي ياشار
زبانم چون تو صد تا راحريفه!
مخصوص جناب ميرزا به زيور طبخ آراسته شد:
رفع الشك:
بيا بابا كه ما اوساي كاريم
مربا هر رقم خواهي بياريم
چرا از اين ضعيفه نام بردي؟
فروغي توي گرمابه نداريم
بر و معلومه كه مرعوب هستي
در اين كل كل سرا مغلوب هستي
زباني چون تبر دارم هميشه
ولي بيچاره تو! چون چوب هستي...(ركسانا)
الا اي سنگ پاي صابر كل
كه اشعارت بود همتاي حنظل
ترا با شعر و دلاكي چه كار است؟
در اين گرمابه هستي جوجه معطل!!
او ! ياشار ! 15 سال دارد!!
---------------------------------
صبوري مي كنم ؛ ايوب هستم
حيايت كو؟ مگو مغلوب هستم
زدي ماسكي به سر ، اي بچه پررو
و پنداري كه من مرعوب هستم؟؟؟
به دلاك الممالك عزيز كه النظافة من الايشان !
-------------------------------------
سعيدي از چه تو خاييده اي ژاژ * ؟
بمن گويي : بزن ميرزا به گاراژ !!؟
برو تبليغ كن با ژست دلاك
تو شامپوهاي بي كيفيت ِ تاژ!!!
* ژاژ خاييدن : بيهوده كاري ، گزافه گويي
اندر باب بلبليهاي جوجه ي مهاجر از راه رسيده ام : ياشار ِ بابا!
................................
تو بالنگي و به ! ياشار ِ بابا
چرا رفتي ز ِ ده ؟ ياشار بابا
ادا و نازهايت چون فروغ است
مربايي بده ! ياشار بابا !
ما رو هم دعا كن !
نميدانم كه ميرزا رفت زيارت
كند نذر و دعا و صد عبادت
كه شايد باز گردد تار موها
بجنگد با حريفان گرد عادت