رفته بودم شیراز. فرصتی شد تا در همایش بزرگداشت زنده یاد نصرالله مردانی با عنوان ستیغ سخن شرکت کنم.
ستیغ سخن عنوان یکی از مجموعه اشعار مرحوم مردانی بود. این کتاب در واقع سرگذشت شعر است از اول تا عصر امروز. ... تعدادی از دوستان شاعر رو دیدم. اسرافیلی. محدثی. لیله کوهی. سنایی. شفیعی. رحمانیان. ده بزرگی. جمالی.
همان جا یک دوبیتی نوشتم و خوندم:
خوشا گرم غزلخوانی بمیریم شبی سرد و زمستانی بمیریم
خوشا در محضر مولای مردان چو نصرالله مردانی بمیریم...
یک خاطره هم از آخرین روزهای عمر مرحوم مردانی نقل کردم. شبی که با جمعی از شعرا به محضر مقام معظم رهبری رسیدیم. به مردانی گفتند: نبینیم مردانی مریض احول باشد. مردانی گفت: مردانی دیگر تمام شد!. ایشان در جواب فرمودند: مردانی تمام نمی شود. شاعر تمام شدنی نیست!
کاش به جای شعر خوانی برای اقای مردانی شب غزل اعلام می شد. یا اینکه به خاطر این روز برنامه حافظ خوانی را راه می انداختند یعنی همان چیزی که در پایان شب اول شعر خوانی اجرا شد.