شنبه ها گل می فروشم.
یک شنبه ها کفش هایم را واکس می زنم
و به زلزله ای که در راه است فکر می کنم.
دوشنبه ها را سکوت می کنم.
سه شنبه، میل هایم را چک می کنم
و برای مرگ
لبخند می فرستم.
چهار شنبه ها،
با دخترم به ملاقات خدا می روم.
پنج شنبه شعر هایم را حراج می کنم.
جمعه ها ... اما،
فقط منتظر می مانم
می دانم که می آید.