ای مترسک به احترام بهار
از سر خود کلاه را بردار!
مثل باران و ابر و باد مده
این کلاغان خسته را آزار
یک شب این چهرة مشوّش را
دست دیوی به نام غم بسپار!
آن طرف را ببین که نیلوفر
پل زده روی شانة دیوار
این طرف را که لاله و نسرین
گل زدهاند بر سر هر خار!
مهربان باش، مثل یک گل سرخ
دست از اینگونه زیستن بردار