پلک که میزنی
پروانهای از نگاهت بال میگیرد.
12
ته ماندههای صدایم را
به چاه میبخشم
بغض نخلستان میشکند!
13
درخت که باشی
همة چراغهای قرمز
به تو سلام میکنند.
14
دنبال میکند
ثانیههای بی زبان را
مانند گرگ
عقربهای بزرگ!
15
تنها،
رها شده در زمین داغ
مرا از خودم جدا کردند
آدمها