سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تو مثل‌ بادی‌ و من‌ بید سربفرمانم‌

مباد آنکه‌ دمی‌ بی‌ تو سر بچرخانم‌

خراب‌ و خسته‌ام‌ امشب‌ نگاه‌ مستت‌ کو؟

بیا و جرعه‌ای‌ از عاشقی‌ بنوشانم‌

 ببین‌ چگونه‌ غم‌ روزگار بعد از تو

دوباره‌ می‌نهد آرام‌ سر به‌ دامانم‌!

 ببین‌ زمانة‌ اکنون‌ ـ که‌ لایق‌ مرگ‌ است‌ -

« چگونه‌ می‌طلبد خونبها ز چشمانم‌!»

 شگفت‌ نیست‌ که‌ بعد از تو مثل‌ شمعی‌ مست‌

تمام‌ خویشتن‌ خویش‌ را بسوزانم‌

تو می‌روی‌ و زمین‌ بوی‌ مرگ‌ می‌گیرد

تو می‌روی‌ و من‌ از بودنم‌ پشیمانم‌!


نوشته شده در  دوشنبه 84/1/22ساعت  9:9 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]