سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام ! وقتی قلم به دست می گیرم تا برای تو بنویسم رنگین کمانی از دل بیقرار من تا حضور همیشگی تو پل میزند و بارانی با طراوت عاشقانه بر دفترم می بارد.

همیشه پنجره کلبه تنهایی ام به سمت شکوفایی دستهای با سخاوت تو باز است. گاهی یک کبوتر سفید بر لب این پنجره می نشیند و پاسخ این نامه های ماندگار را برایم می خواند.

راستی تا یادم نرفته است بنویسم که از چند وقت پیش - شاید همان وقت که احساس کردم خوشبخت ترین عاشق روی زمینم- می بینم  زبان پرنده ها و زیتون ها را می فهمم. دیروز دردودل یک شاپرک را با خوشه انگور شنیدم. امروز هم  یک چلچله از زشتی مرداب برای سپیده صبح می گفت.

... یاد زلال تو نسیمی ست که گندمزار خیالم را به رقص آورده است و عطر  " دوستت دارم " را به مشام عشق هدیه می دهد.

... و من به برکت حضور آفتابی ات همه چیز و همه کس را دوست دارم.

حالا که باز هم دلتنگت شده ام می خواهم از مزرعه چشمانم چند خوشه اشک تازه برایت بیاورم.. همین!

شاعرانه


نوشته شده در  سه شنبه 84/6/8ساعت  9:18 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]