سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام. در این روزها ی بی خویشی نمی توانم به تو فکر نکنم . روزهایی که بی شباهت به شبهای طوفانی بندر نیست.

خودت هم می توانی حدس بزنی که شب بی تو یعنی چه!

شب بی تو باغچه ی سوخته ای ست که تک درختی تنها و بی برگ در آن خودنمایی می کند. همان درختی که روزی با واژه هایی از جنس اشک آبیاری اش کردیم.

کاش میدانستی چقدر خسته ام!.. خسته ! ... خس...

... همچنان منتظرم تا موسیقی لطیف گامهایت در گوش کوچه های تنهایی ام نواخته شود.

ببخشید ! ... باران  اجازه نمی دهد این نامه را تمام کنم.


نوشته شده در  دوشنبه 84/6/21ساعت  5:14 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]