دلم تنگه دلم ليلون تنگه
سرِ چرمنگ من ليلون منگه
نَوَخام زندگي رو غير ِ يک روز
وَ اي يک روز، روز نومزدنگه
تو وقتي که وزيدي دل وَشد « بيد»
نگو ليلون که عشقت خود به خود بيد
اگر عشق تو دستم نَوَگيره
سر و کار مَ با گرد نخود بيد
وگوري من دلم خونه وگوري
دلم از سينه بيرونه وگوري
وگوري در نَوَکن شعر، چون شعر
خودِ چشمون ليلونه وگوري
دستتون درست ..
عجب كل كلي شده ..
آقا ما هم پايه ..
وَگفتي که شقايق ؟ اي يني چه ؟ به روي اشک قايق .. اي يني چه ؟ وَگفتي بايد عاشق شد .. قبولَه ولي ليلوون ! اي عاشق يني چه ؟