*جلیل صفر بیگی
1/شد در تب و تاب آب !آب! آب عباس
در دست گرفت مشک بی آب عباس
تا آب رسید و...نه! ننوشید و گذاشت
یک داغ بزرگ بر دل آب عباس
۲/ با این تب و تاب تشنه ی عباس است
مجنون و خراب تشنه ی عباس است
بر دوش گرفته مشک شرمند گی اش
عمریست که آب تشنه ی عباس است
۳/سرقافله ی قیام هستی ای زن!
اسطوره ای از کلام هستی ای زن!
بر دوش تو بار غربت آینه هاست
مردانگی تمام هستی ای زن!