سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*محمدرضا مهدیزاده

1/ستاره آب می شد در شب تو

فلک بی تاب می شد با تب تو

کلام ات ناب تر از هفت دریا

عطش سیراب می شد از لب تو

 

2/سئوال عشق را گلپوش کردی

تمام خویش را  آغوش کردی

برای آنکه بیداران بمانند

چراغ خیمه را خاموش کردی

 

*غلامرضا رزمی

در دشت بلا تیر و سنان می بارد

گویی که فلک خون به زمین می کارد

ای کاش کسی ز حرمله می پرسید

نوزاد ، گلو ، تیر ، چه نسبت دارد

 


نوشته شده در  یکشنبه 84/11/30ساعت  12:10 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

* میلاد عرفان پور

یک حادثه...کربلا...سفر...نیزه...حسین

درتـــــــابش آفتاب...سر ...نیزه...حسین

خورشـــید فـــرو رفـــت به اعمــاق زمـین

وقتـــی که طلـــوع کـــرد بر نیــزه حسین!


نوشته شده در  شنبه 84/11/29ساعت  7:7 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*محمد حسین صفاریان

1) من بودم وخاطرات بی سر در خون

دل مثل کبوتری شناور در خون

 گفتم غزلی بگویم اما چه کنم ؟

 با این همه واژه های پرپر در خون

 

2) در دامن دشت شعله زاری مانده است

 آن سوی افق خط غباری مانده است

 سر گشته در این سکوت ، تنها ، تنها

 سم ضربه ی اسب بی سواری مانده است

 

*مانی

من شوق تو را از آن جهان آوردم

 بی دیدن تو ، مهر تو را پروردم

هر لحظه برای دل من عاشوراست

هیهات ، اگر از عاشقی بر گردم

 


نوشته شده در  جمعه 84/11/28ساعت  10:45 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

* علیرضا قزوه

دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره
***
بخون ای دل که دشتستون صدا شه
کمی فایز بخون دردم دوا شه
ملایک نوحه خوانان حسینند
بخون والله خدا هم از خداشه

 

*سایت روز دهم

دلم هر جا که باشد غم همانجاست

تمام  ماتم  عالم  همانجاست

دل شوریده را فردا الهی

 ببر آنجا که زینب هم همانجاست


نوشته شده در  چهارشنبه 84/11/26ساعت  8:9 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

دوستان این تکیه کوچک که برای امام حسین (ع) بر پا شده است ان شاا... تا اربعین بر پا خواهد بود. این تکیه پذیرای اشعار شما در خصوص این حادثه سوزناک تاریخ است.

 

*سید مهدی نقبایی

ما شعر عطش را نچشیدیم ببخش
آن واقعـــــه را خوب ندیدم ببـخش
صـــــد بار خبر رسید و راه افتادیم
هر مرتبه هم دیر رسیدیم ببــخش
***
از شــــــــرم خود آفتاب را آب نکن
آئیــــــــــنة الـــتـــــهاب را آب نکن
با خوانــــــدن آیه نیزه را چوب نزن
با آن لـــــب تشنه آب را آب نــــکن
***
از واقعة تو پـــــشت تقدیر شکست
خون شد دل نیزه ، کمر تیر شکست
وقتی به ضریح پاک فرق تو رسیــــد
آن روز دل نــــازک شمشیر شکست

 

حتما به بخشهای نظر خواهی سر بزنید !


نوشته شده در  سه شنبه 84/11/25ساعت  5:11 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*غلامرضا مرادی

در معرکه ، تیغ سرفرازش نشکست
آن عهد که بسته بود ،‌بازش بشکست
چون غرقه بخون ، پیکر عباسش دیـد
بشکست دلش ، ولی نمازش نشکست
***
گر سر ندهد حسین(ع) با سر چه‌کند 
با خرمن لاله های پرپر ،‌ چه کند
گیـرم که به خمیه مشک آبی هم بُرد
با دست بریدة ی برادر چه کند

 


نوشته شده در  دوشنبه 84/11/24ساعت  5:34 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*حسین حاجی هاشمی

عمریست که هر روز تو را آماده ست

در راه تو ای عشق سر و جان داده ست

یک عمر برای تشنگان آب آورد

این مشک که در پای فرات افتاده ست

*کتایون شیخی

محرم آمد و دل زیر و رو شد

فضای سینه در ماتم فرو شد

برای خوندن یک رکعت از عشق

زلال اشک ها آب وضو شد

 

بی تاب تر از ابر بهاری بودند

هیهات من الذله جاری بودند

سوگند به هر چه نام آب است بر آن

این تشنه لبان تشنه یاری بودند

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 84/11/23ساعت  2:10 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*وبلاگ بوتیمار

یادم ز وفای اشجع الناس آید

از چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادری چو عباس آید

 

*احسان پرسا

ای شمر لعین زیر پایت ماه است

ریحانه ی حضرت رسول الله است

از سینه اش آن پای نجس را بردار

این پرچم « لا اله الا الله » است .. 

 


نوشته شده در  شنبه 84/11/22ساعت  12:20 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*جلیل صفر بیگی

1/شد در تب و تاب آب !آب! آب عباس

در دست گرفت مشک بی آب عباس

تا آب رسید و...نه! ننوشید و گذاشت

یک داغ بزرگ بر دل آب عباس

 

۲/ با این تب و تاب تشنه ی عباس است

مجنون و خراب تشنه ی عباس است

بر دوش گرفته مشک شرمند گی اش

عمریست که آب تشنه ی عباس است

 

۳/سرقافله ی قیام هستی ای زن!

اسطوره ای از کلام هستی ای زن!

بر دوش تو بار غربت آینه هاست

مردانگی تمام هستی ای زن!


نوشته شده در  سه شنبه 84/11/18ساعت  10:27 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

*از وبلاگ صمیمانه ها

اصغر که به چهره از عطش رنگ نداشت

یارای  سخن  ،   با  من   دلتنگ  نداشت

یارب  تو  گواه  باش  ،  شش  ماهه  من

شد کشته  ظلم و  با  کسی  جنگ نداشت


نوشته شده در  دوشنبه 84/11/17ساعت  6:14 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]