سلام آقا. یه جورایی بغضی تو گلوم گیر کرده. لامصب نمیشکفه راحت شم. می فرمایی چی؟ می گی به من چه؟ یعنی تو اینو میگی؟!... اما نه! تو خیلی آقاتر از این حرفایی!...
راستی آقا. چقد تو کوچه های جمعه باید به دنبالت برگردم؟! ... کجا پنهان شدی که پیدات نمیکنم. خسته شدم آقا..
اصلا بیا یه بازی دیگه بکنیم. قایم موشک بسه دیگه. یعنی از مادر مهربونت فقط این قایم شدن رو یاد گرفتی؟؟؟ ... فدای غریبی تو و مادرت آقا...!
جلسه نقد و بررسی شعر
سه شنبه ها
ساعت: ۴-۶
به مدیریت سید ضیاالدین شفیعی
مکان:تهران
سبلان شمالی - خ شهید نوری - کوچه شهید ترابی- پلاک ۴۴
شرکت برای عموم علاقه مندان آزاد است
مجید زمانی اصل یکی از شاعرانی است که در زمینه طرح کمتر کسی به او مثل و مانندی (چی گفتم) پیدا می شود. مجید بچه اهواز است و متاسفانه بعد از زنده یاد باران پور در لاک خودش فرو رفته و کمتر در محافل شعر حاضر میشود یا شعری به چاپ می رساند.
سوگواره هایی برای سید حسن حسینی
* مجید زمانی اصل
1
آههای مردگان
علفهای گورند
علفها رخ میچرخانند
به گور قطعة 88
2
پروانهای
که در انتهای حاشیة گورستان
تنها میگریست
قلب قزوه بود
به یاکریمها میگفت؛
ابر به گشت قطعة 88
3
در رود چشمهای قیصر امینپور
پروانهای دیدم؛
که به غسل دیدگان پرندگان
میرفت؛
4
سید در راه پلههای بهار
مرگ
کتت را بوسید
فرشته
کفنت
هایکوی تو
سید جان
گنجشک شکستهبالی بود؛
با اشکهای جبرئیلی
5
سید
قلبت قصیدهای است
که مشفق
سر بر شانهاش نهاده
میگریست
به قطعة 88
6
به موی سپید جذبه قسم
شعر را دیدم در گورستان
با گریهای در دستمال
کنار فرشتگان
7
قلب تمام دوبیتیها
شکست
وقتی به شانة شعر
زلزلهای نشست.
خدا می خواست چشمی تر ببیند
تو را چون لاله ای پر پر ببیند
خدا می خواهد ای دل بعد از این نیز
تو را هر روز عاشق تر ببیند.
سلام بر تو و این واژهای عاشق که مثل کبوترانی یتیم سر بر شانه های هم گذاشته اند.
امروز فهمیدم که در عاشقی از یک پروانه کوچک هم کمترم، از یک گیاه که در گلدان خیالم روییده ، یا حتی از یک جیرجیرک که آوازهای عاشقانه اش ماه را به رقص در آورده است.
امروز از گفتگوی یک کلاغ با کاج ییر فهمیدم که عاشقی چیزی فراتر از این حرفهاست و من راه زیادی در پیش دارم.
کاش هنگام وزش طوفان دلتنگی، مثل یک درخت، صبور بودم و دم نمیزدم...
این روزها که از همه سایه ها و آدمهای رنگی دلم به درد آمده است تنها به پنجره ای که عطر آرامش تو را می پراکند چشم دوخته ام.
ماه ترین!... این شب های اردیبهشتی بی حضور تو هیچ لطفی ندارند... همین!
مسابقه بالی برای پرواز در حال برگزاریه و ظاهرا تا فردا بیشتر مهلت برای ارسال طرحها نیست. همه دوستانی که مایل هستند میتونند شرایط مسابقه رو از وبلاگ بالی برای پرواز پیگیری کنند.
اینطور که دوستان اظهار داشتند استقبال خوب بوده و ان شاا... مراسم اختتامیه جالبی هم برگزار خواهد شد.
اینا رو گفتم که تا دیر نشده آثارتون رو برای این مسابقه بفرستید. همین!
اینم یه طرح از خودم:
آهوی خیال تو
همچون ماه
از قنوت نمازم آب می نوشد.
نظر دوستان و اساتید خودو تو وبلاگ بالی برای پرواز خوندم. خوب به واسطه این طرح یه موضوع جدیده این نظرات هم در جای خود قابل تامله. نه میشه نظری رو رد کرد و نه اینکه 100 درصد اونو مورد تایید قرار داد. به هر حال نظره دیگه!
اما نباید فراموش کرد که این تجربه های موفق هستند که به این قالب نو شکل میدن. اینکه مثلا چند مصرع باشه یا تعداد حروفش چند تا باشه یا اینکه موزون باشه و ... همه و همه این ها بعدا میشن قالب ثابت طرح.
مطمئن هستم مسابقه بالی برای پرواز این وظیفه شکل دهی به این قالب رو میتونه برای ادبیات کشور انجام بده.
اما چند نمونه هایکو:
هندوانه را به خنکایش می سپاریم
به آبی که فراشد بی شمار آبشارهاست
ساتوکاوا کومیکو
دوست می دارم هایکوهای بی تکلف را
همچنانکه گل های بادمجان را
--------
اوادا
آسمان بادبادک ها
زنان بخاطر مردان است که می میرند
--------
تردا کیوکو
پروانه به پرواز می آید
نوزاد کلامی نو می آموزد
.........
اومینه آکیرا
در خصوص طرح و سوالات پیرامون اون من که تا حالا کتابی ندیدم. اگه شما دیدید معرفی بفرمایید. اما همین مجادله ها و حرف و حدیث ها میتواند کتاب شود برای شعرای بعد از ما.
به هر حال باید پذیرفت که طرح یه قالب جدیده و همین تجربه ها باعث شناخت بیشتر این قالب میشه.
بدون شک اگه ما بتونیم تجربه های موفقی از این قالب ارائه کنیم میتونه این قالب رونق پیدا کنه و در دل مخاطب جا باز کنه وگرنه مثل خیلی از قالب های دیگه که قواعد خاص خود رو هم دارند حذف خواهد شد.
چند نمونه طرح:
علیرضا قزوه:
از کوچه رد شدیم
محبوبه های شب
ما را به نام صدا کردند.
غلامرضا کافی:
در رکوع
کمان زه کشیده بود
تیر از پای نماز در آوردند.
سید نظام مولا هویزه:
جهان رودخانه دلتنگی ست
و من برگ خشکم
به کجا میبری مرا ای رود دلتنگ؟
فرق طرح با هایکو که چند سالیه وارد ادبیات ما شده اینه که هایکو معمولا یه لحظه از زندگی رو به تصویر میکشه و در واقع بیشتر توصیفی از یه لحظه ست.
طرح در قد و اندازه های هایکو ممکن است باشد اما شاعرانگی اش بیشتر از هایکو است. اما خداییش گاهی جدا کردن کردن از هایکو واقعا مشکله!
چند هایکو را در زیر بخونید:
گرد یک دریاچه
سپیده دم را انتظار می کشند
هم شکارچی و هم مرغابی
تسودا کییوکو
سکه های سیمین سه دیار
در سینه دارد کهکشان
ناکادا نااوکو
پاییز خواهد آمد
باید قشنگ ترین دفترهایم را در آورم
ساکاگوچی گایشی