خوشا موجی که از دریا بگوید
گلی کز مادر گلها بگوید
برای فتح دلهای شکسته
یکی ای کاش یا زهرا(س) بگوید!
تو را چون لاله ای پر پر ببیند
خدا می خواهد ای دل بعد از این نیز
شب آهنگی معطر می نوازد
تو را از هر چه بهتر می نوازد
زمانه ساز دل را کوک کرده
که چشمان مرا تر می نوازد
کسی از سمت نخلستان می آید
یکی بر شانه طوفان می آید
خدا را شکر بعد از سالها باز
دوباره نامی از چمران می آید!
۱) خورشید بر دلم می تابد
اما
نه آنقدر که چشمان تو!
2)ماه
دکمه پیراهن فرشته ای ست
که از آسمان خیالم
ستاره می چیند.
3)
آهوی خیال تو
- همچون ماه -
از قنوت نمازم
آب می نوشد.
در خلسهای شبانه
ماه را مینگرم
غرق در نیایش
در سماعی سرخ
و ستارگان را در خضوعی ژرف
که پیشانی فرو آوردهاند
بر سجادة ابر
و دسته ، دسته میآیند
فرشتگان
از خانقاه نور
آه، تنها آدمیانند
با قلبهای تیره
و پنجرههای خاموش
با خویش از آسمان خیال آوردی
یک عالم شوق بی مثال آوردی
در بین هزار و چند عاشق ـامروز-
در رتبه عاشقی مدال آوردی!
آتش
خوشحالم از آتشی که بر پا کردی
از کهنه غمی که با خودت آوردی
با این همه از خدای خود میخواهم
یک روز به حرف اولت برگردی!
دریا
با رفتن تو سخت زمینگیر شدم
دلگیر شدم شکسته و پیر شدم
دریا بودم ولی هزاران افسوس
یکباره به دست مرگ تبخیر شدم!
خوشا آن دم که مهمان تو باشم
سرا پا مست و حیران تو باشم
خوشا مانند بابا طاهر -امروز-
دوبیتی خوان چشمان تو باشم
مجید زمانی اصل یکی از شاعرانی است که در زمینه طرح کمتر کسی به او مثل و مانندی (چی گفتم) پیدا می شود. مجید بچه اهواز است و متاسفانه بعد از زنده یاد باران پور در لاک خودش فرو رفته و کمتر در محافل شعر حاضر میشود یا شعری به چاپ می رساند.
سوگواره هایی برای سید حسن حسینی
* مجید زمانی اصل
1
آههای مردگان
علفهای گورند
علفها رخ میچرخانند
به گور قطعة 88
2
پروانهای
که در انتهای حاشیة گورستان
تنها میگریست
قلب قزوه بود
به یاکریمها میگفت؛
ابر به گشت قطعة 88
3
در رود چشمهای قیصر امینپور
پروانهای دیدم؛
که به غسل دیدگان پرندگان
میرفت؛
4
سید در راه پلههای بهار
مرگ
کتت را بوسید
فرشته
کفنت
هایکوی تو
سید جان
گنجشک شکستهبالی بود؛
با اشکهای جبرئیلی
5
سید
قلبت قصیدهای است
که مشفق
سر بر شانهاش نهاده
میگریست
به قطعة 88
6
به موی سپید جذبه قسم
شعر را دیدم در گورستان
با گریهای در دستمال
کنار فرشتگان
7
قلب تمام دوبیتیها
شکست
وقتی به شانة شعر
زلزلهای نشست.
خدا می خواست چشمی تر ببیند
تو را چون لاله ای پر پر ببیند
خدا می خواهد ای دل بعد از این نیز
تو را هر روز عاشق تر ببیند.