سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دستهایت بوی بارن میدهد

بوی گلهای بهاران میدهد

بوی شب بو های وحشی، بوی رز

بوی مهر و ماه تابان می دهد

بسکه خوبی، مهربانی، ساده ای

عشق در آغوش تو جان میدهد

مثل یک صبح بهاری تازه ای

بی تو دل بوی زمستان میدهد

من همان شمعم که در آغاز شب

ابتدایش بوی پایان میدهد

تو همان سروی که در فصل بهار

شاخ و برگش بوی قرآن میدهد

واژه ها ای واژه ها امشب چرا

دستتان بوی شهیدان میدهد؟


نوشته شده در  یکشنبه 84/10/18ساعت  7:34 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

دلم خوش نیست قدری شور بفرست

نگاهی منتظر از دور بفرست

 

دلم در چاه دلتنگی اسیر است

 محبت کن برایم نور بفرست!

 


نوشته شده در  چهارشنبه 84/10/14ساعت  1:15 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

امشب از خویشتن جدا شده ام

مثل یک راز بر ملا شده ام

 

دردهای نگفته را بگذار

با غمی تازه آشنا شده ام

 

آمدم تا تو ... از خودم رفتم

موجی از جنس کوچه ها شده ام

 

هم شما آفتاب من شده ای

هم من آیینه شما شده ام

 

چه بگویم که بی حضور شما

سنگ زیرین آسیا شده ام

 

دست تقدیر بشکند که چنین

به شب غصه مبتلا شده ام

آخرین حرف امشبم این است

من خودم نیستم شما شده ام
نوشته شده در  دوشنبه 84/10/5ساعت  8:41 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

 

روز من ابریه بی تو ، شب من بی تو غریبه

آسمون می باره وقتی از نگاهات بی نصیبه

 

یه سکوت سنگی انگار، ریشه کرده روی لب هام

ابری از جنس بهونه، می باره رو تن شب هام

 

ای ستاره شب من، نگو که همیشه دوری

بذا تا برات بخونم، آخه تو سنگ صبوری

 

یه شقایقم که هستیش، روی خاک توی زمینه

اما آسمونو میخواد، تا شاید تو رو ببینه!

 

چتر مهربونیاتو، رو سرم بگیر دوباره

می دونی! اگه نباشی، میمیرم با یک اشاره!

 

ای بهار پر ترانه، کاشکی باز بیای سراغم

مثه گلها جوون میگیرم ، اگه رو کنی به باغم

...

لذت دیدن و خوندن کامنتها کمتر از این شعر نیست.

شاعرانه ...

 


نوشته شده در  پنج شنبه 84/10/1ساعت  4:26 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

دنیای ستم "قطام" را می خواهد

پیراهن ننگ و نام را می خواهد

این کودک بی پناه یعنی کوفه

فریاد زنان امام را می خواهد!


نوشته شده در  دوشنبه 84/8/2ساعت  6:30 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

خورشید بر دلم می تابد

اما

نه آنقدر که چشمان تو!

 


نوشته شده در  شنبه 84/7/23ساعت  10:27 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

                  *به‌ جانبازان‌ این‌ شهیدان‌ زنده‌ 

  پر شکسته‌ایم‌ اگر، دل‌شکسته‌ نیستیم‌

 ما که‌ مثل‌ ابرها، خویش‌ را گریستیم‌

 ماجرای‌ ماست‌ این‌: ماجرای‌ ماه‌ و مین‌

 صادقانه‌ سوختیم‌، عاشقانه‌ زیستیم‌

 روی‌ مین‌ اگر چه‌ رفت‌ دست‌ و پایمان‌، ولی‌

 باز روز حادثه‌، صف‌ به‌ صف‌ می‌ایستیم‌

 می‌توان‌ همیشه‌ ماند، سرفراز و سر بلند

 می‌توان‌ شبیه‌ سرو، روی‌ پا بیاستیم‌

 تکیه‌ می‌کنم‌ بر این‌، واژه‌های‌ آخرین‌

 پر شکسته‌ایم‌ اگر، دلشکسته‌ نیستیم‌
نوشته شده در  شنبه 84/7/2ساعت  10:25 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

از مقابل‌ دلم‌ عبور کن‌

زخمهای‌ کهنه‌ را مرور کن‌

 باز هم‌ بیا سری‌ به‌ ما بزن‌

خانه‌ را پر از نشاط‌ و شور کن‌

 خوب‌ من‌ بیا و با حضور خود

شهر را دوباره‌ غرق‌ نور کن‌

 از میان‌ کوچه‌های‌ قلب‌ من‌

ـ عاشقانه‌ ـ باز هم‌ عبور کن‌

مثل‌ صاعقه‌ ولی‌ بلندتر

در شب‌ خیال‌ من‌ خطور کن‌

 من‌ که‌ روسیاه‌ این‌ قبیله‌ام‌

تو به‌ خاطر خدا ظهور کن‌


نوشته شده در  یکشنبه 84/6/27ساعت  11:13 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

برای آزادگان سرافراز

خون زدیده ات جوشید در سکوت اردوگاه 

 زخم بر دلت رویید در سکوت اردوگاه

 مهر و جانمازت را اوج رمز و رازت را 

هیچکس نمی فهمید در سکوت اردوگاه

 از تو قصه ها دارد داغ و زخم و زندانبات 

 مرگ با تو می جنگید در سکوت اردوگاه

 خوب خوب میدانم دشمن قسم خورده 

 از تو سخت می ترسید در سکوت اردوگاه

 گاه رفتنت ای مرد ابر وحشت از هر سو  

 غمگنانه میبارید در سکوت اردوگاه

 پر کشیدی و ناگاه آسمان پر از گل شد

 عطر عشق می پیچید در سکوت اردوگاه  


نوشته شده در  دوشنبه 84/6/14ساعت  1:58 عصر  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

بوی گل بوی یاسمن داری            بوی نرگس به پیرهن داری

روی دوشت برای این مردم           یک سبد یاس و نسترن داری

ای که در دستهای پر مهرت          تبر پیر بت شکن داری

خوب میدانم ای غریب بزرگ          زخمی از ناکسان به تن داری

ای نگاه زلال آیینه                      در کجای دلم وطن داری؟


نوشته شده در  جمعه 84/5/14ساعت  12:43 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]